اشکال فعالیت ها در گشایش سیاسی بعدی

 


وظایف نظریه پردازان جنبش زنان در ایران




در دو دهه گذشته جنبش زنان در ایران در چندین دوره همزمان با گشایش های نسبی در فضای سیاسی عمومی توانسته است فعالیت های علنی شبه قانونی خود را پیگیری کند.
تجربه دو دهه گذشته و ارزیابی های سیاسی نشان می دهد که جنبش زنان در ایران به احتمال قوی در آینده نزدیک با گشایش های نسبی سیاسی در فضای عمومی سیاسی روبرو خواهد شد.
آیا نظریه پردازان جنبش زنان برای مرحله بعدی و بررسی اشکال فعالیت ها و تعیین خواسته های معین عملی جنبش زنان را مورد بررسی قرار داده اند؟
پرسش اساسی در بررسی اشکال فعالیت های آینده این است که با توجه به تجربه بیش از دو دهه گذشته جنبش زنان و دستاوردهای نظری – تئوریک، چه گونه اشکال فعالیت ها و چه خواسته هایی قابلیت و توان طرح در جامعه را دارند؟
در آغاز این بحث اساسی می توان موارد زیر را مورد توجه قرار داد:
متاسفانه بخش شاخص نظریه پردازان جنبش زنان در ایران و در خارج از کشور در طول چند سال گذشته نقش نظریه پردازی خود را به دنباله روی از حوادث سیاسی روزمره و واکنش به هیجانات انترنتی، تقلیل داده اند.
نیازجنبش زنان در ایران جهت نظریه – تئوری سازی از شرایط کنونی و آینده نزدیک و بحث پیرامون اشکال فعالیت ها و تعیین خواسته های عملی قابل طرح در جامعه، از وظایف نظریه پردازان جنبش زنان است.
همراهی دراعتراضات عمومی سیاسی و عدم مرزبندی اهداف اصلاح طلبانه – رفرمیستی و اشکال فعالیت های مدنی – غیر خشونت آمیز جنبش زنان در طول چند سال گذشته، به حاکمیت و راست افراطی بهانه لازم را جهت دستگیری و بازداشت فعالین سرشناس جنبش زنان را فراهم ساخته است.
بسیاری از فعالین اصلاح طلب در بیان انتقادات خود از فعالین در جنبش زنان رایکال تر بوده اند، اما مرزبندی روشن آنها با گرایشات انقلابی و سرنگونی طلب، بهانه لازم برای بازداشت آنها را کم کرده است.
تفکر تاریخی تخیلی – رومانیک اتحاد زنان رفرمیست و انقلابی در تجربه نشان داده است که مانعی در پیشبرد اهداف اصلاح طلبانه – مدنی جنبش زنان است و عاملی مهم در بازداشت و زندانی شدن فعالین سرشناس جنبش زنان دارد.
استراتژی های اصلاح طلبانه – رفرمیستی جنبش زنان ضمن مرزبندی با اهداف ضد زن در حاکمیت همچنین می باید با گرایشات افراطی در اپوزیسیون و بهانه سازی جهت تشدید فضای خشونت و امنیتی و در نتیجه آسیب رسانی به فعالین جنبش زنان، مقابله کند.
در طول چند سال گذشته اعتراضات جنبش زنان در مواردی مانند اعتراض به حجاب اجباری، قتل رومینا و یا خشونت های جنسی، در واقعیت با فعالیت های سیاسی افراطی سرنگونی طلب آمیخته شده و به سود گرایشات افراطی و آسیب رسانی به فعالین جنبش زنان در ایران، شده است.
جنبش زنان رفرمیست هنوز مورد پذیرش قرار نداده است که اعتراض به مشکلات زنان در جهت طرح تعییر قانونی و این تغییر از طریق حاکمیت کنونی قابل اجرا است در حالی که اعتراض گرایش انقلابی از مشکلات زنان جهت افشاگری سیاسی و تسریع تغییر حاکمیت سیاسی و سرنگونی آن است. حاصل عدم این مرزبندی برای جنبش زنان زندان است.
نسل کنونی جنبش زنان اصلاح طلب – رفرمیست بعلت همزادی تاریخی و پیوند های دوستی، فرهنگی، شخصیتی با گرایشات انقلابی، هنوز از جنبه روانی نمی تواند بپذیرد که از لحاط استراتژی سیاسی به اصلاح طلبان اسلامی و ملی گرا نزدیک تر است و با گرایشات انقلابی تقابل استراتژیک دارد.
در بررسی اشکال فعالیت ها برای دوره بعدی احتمالی گشایش نسبی فضای سیاسی، نظریه پردازان جنبش زنان با توجه به تجربه دو ده گذشته و دستاوردهای نظری – تئوریک، می توانند موارد بازدارنده جنبش زنان را مورد نقد قرار دهند.
بطور نمونه فرمول سازمانیابی تشکیلات "بی سر" و "جزیره های جدا از هم" ، از مواردی است که لازم است مورد ارزیابی قرار گیرد. درابتدای دو دهه گذشته نسخه برداری از جنبش زنان در غرب و همچنین دوری منطقی از شکل سازمانیابی چپ سنتی سانترالیسم دموکراتیک، باعث شد تا شکل سازمانیابی "بی سر" بدون شناسایی ویژگی های بومی مورد پذیرش عمومی قرار گیرد.

مقاومت در برابر استراتژی های افراطی

سیاست استفاده از فضای انتخاباتی


در دوهه گذشته به ویژه در چند انتخابات گذشته بخش غالب طیف های گوناگون جنبش زنان ایران در همگرایی های خود "سیاست استفاده از فضای انتخاباتی" را پذیرفته و بکار گرفته اند.
از موارد اصلی سیاست استفاده از فضای انتخاباتی تاکید بر طرح مطالبات عمومی زنان و عدم حمایت رسمی از احزاب سیاسی و عدم تبلغ برای اخذ رای در رای گیری ها بوده است. همگرایی های جنبش زنان حمایت از احزاب سیاسی و اخذ رای را موضوعی فردی و از اختیارات فردی در نظر داشته اند.

پرسش مهم در شرایط کنونی این است که آیا شرایط سیاسی استثنایی و ویژه ای وجود دارد که جنبش های اجتماعی و مدنی مانند جنبش زنان ایران را به تعلیق سیاست استفاده از فضای انتخاباتی وادار می سازد؟ اگر چنین است، مختصات این شرایط چیست؟

در پاسخ به این پرسش ها می توان موارد زیر مورد توجه قرار داد:
نوشین احمدی خراسانی امکان پیگیری سیاست استفاده از فضای انتخاباتی را به بسته بودن فضای سیاسی و یا وضیعت امنیتی وابسته نمی داند :

" اما می دانیم که بخش قابل ملاحظه ای از آنچه به نام «فرصت» یا «تهدید» در فضای انتخاباتی خوانده می شود، به میزان توانمندی و ظرفیت نیروهای اجتماعی عمل کننده در جامعه، بستگی تام دارد. مثلا وقتی از «فرصت انتخاباتی» سخن به میان می آید، این بحث لزوماَ ناظر به میزان و درجه ی «باز یا بسته بودن فضای سیاسی» نیست، بلکه بحث بر سر «موقعیت خاصی» است که همه ارکان جامعه برای مدت کوتاهی در آن قرار می گیرد. در واقع حتا اگر «انتخابات» را «انتصابات» بدانیم، حتا اگر تشدید «سرکوب های امنیتی» را در چنین دوران هایی شاهد باشیم، و بالاخره حتا اگر زمین بازی را به تمامی در اختیار حریف نیرومندمان فرض کنیم باز هم نمی توانیم چشم مان را بر موقعیتی ببندیم که در آن، به واسطه «انتخابات»، جامعه شاهد بسیج نیروها و صف آرایی هایی است که مجموعه قشرهای مختلف آن را متاثر می سازد" ( اردیبهشت 1388).

جنبش زنان اهداف عمومی احزاب سیاسی دموکراتیک و پیوند آنها با اهداف و روش های اصلاح طلبانه – رفرمیستی جهت مطالبات زنان را بخشی از استراتژی خود قلمداد می کند. اما روش ها و امکان سازی در جنبش زنان نمی تواند همواره با روش های احزاب سیاسی یکسان باشد و یا دنباله رو تاکتیک های انتخاباتی آنها باشد.

می توان پذیرفت که در شرایط استثنایی سیاسی بطور نمونه چند ماه بعد ار انتخابات 88 بخش اصلی فعالیت های جنبش زنان بطور کوتاه مدت اهداف و روش های همسانی با احزاب سیاسی دموکراتیک داشته باشند.

آیا در شرایط سیاسی کنونی، جنبش زنان می باید سیاست استفاده از فضای انتخاباتی خود تعیلق سازد و استراتژی "مطالبه – محوری " حقوقی اصلاح طلبانه خود را بطور موقت کنار گذاشته و با پذیرش شرایط استثنایی سیاسی بر اساس یک هدف تغییرات کلان در قدرت سیاسی، فعالیت خود را سازماندهی کند؟ و این به معنای یکسان سازی سیاست انتخاباتی خود با احزاب سیاسی باشد؟

پیگیری اهداف و روش های اصلاح طلبانه – رفرمیستی جنبش زنان و تعیین سیاست های انتخاباتی بدون نفی تئوری ها ی چپ افراطی با مشکل روبرو می شود. در شرایط کنونی چپ افراطی با تئوری انقلاب و ارعاب اصلاح طلبان با اتهام نزدیکی به حاکمیت، مانع پیشبرد سیاست های اصلاح طلبانه جنبش زنان است.

چپ افراطی همواره بر اساس نظریه انقلاب خواهان تحریم و قیام بوده است :

" تحریم انتخابات وظیفه ملی است. فردای تحریم سر آغاز نافرمانی مدنی و سقوط رژیم است ( علی کشتگر- سایت میهن – خرداد 1384).
مفهوم انقلاب در نظرات چپ سنتی با دموکراسی در تناقض است و به بخش کوچک از روشنفکران مشروعیت می دهد تا به نمایندگی و قیمومت از طرف مردم با " قدرتی غیر متکی به قانون و قدرتی که مستقیما به توده ها و قهر تکیه دارد " ( لنین -وظایف پرولتاریا در انقلاب ما ) خود را به جامعه تحمیل کنند.

هر گونه تلاش در جهت آشتی دادن روش های خشونت آمیز انقلابی و جنبش های مدنی و روش های مسالمت آمیز آن، تلاشی درنفی تجربیات مخرب انقلاب و تقدس خشونت های ناشی از انقلاب در جنبش های اجتماعی در بسیاری از کشورها است.

تلاش ها و حفظ نظرات بنیادی چپ سنتی بصورت پنهان سازی در نظریه " مش موازی" دیده میشود که همزمان ضمن جانبداری از روش های مسالمت آمیز اصلاح طلبانه از روش های خشونت آمیز انقلابی هم جانبداری می کند.

این نظر "مش موازی" با حفظ اساس مفهوم انقلاب، ابزار و عاملین انقلاب را از حزب پیشاهنگ طبقه کارگر به جامعه مدنی و نافرمانی های مدنی جایگزین می سازد:

" در این استراتژی اصلاح و انقلاب دو پای یک حرکت هستند " (امیر ممبینی – آبان 1391). این استراتژی می تواند قبل از انتخابات خواهان تحریم و قیام عمومی باشد و در صورت نفی تحریم و قیام بوسیله مردم، با تکیه بر" پای دیگر" روز بعد از انتخابات از حرکت اصلاحی و دولت اصلاح طلب حمایت کند.

نظریه پردازان جنبش زنان با نقد و نفی تئوری های افراطی در شرایط کنونی، از بلا تکلیفی بخشی از جنبش زنان و دنباله روی آنها از احزاب سیاسی، جلوگیری می کنند.

شرایط کنونی سیاسی دوره ای استثنایی نیست که جنبش زنان برای مدتی طرح مطالبات زنان را تعلیق سازد.

احزاب سیاسی تاکنون هیچگونه ارزیابی روشن و چشم انداز واقعی جهت تعلیق سیاست های اصلاح طلبانه – رفرمیستی ارائه نکرده اند. تعلیق اهداف و روش های اصلاح طلبانه – رفرمیستی تسلیم در برابر راست حکومتی و چپ افراطی است و صحنه سیاسی بطور کامل میدان جدال و وحشی گری این دو نیرو خواهد شد.

پیگیری استفاده از فضای انتخاباتی در شرایط کنونی بوسیله جنبش زنان می تواند علاوه بر مقابله با سیاست های افراطی راست حکومتی و چپ افراطی، به بلا تکلیفی و انفعال بسیاری نیروهای سیاسی اصلاح طلب پایان دهد.

منابع:
نوشین احمدی خراسانی- ۳۱ ارديبهشت ۱۳۸۸ - انتخابات: «فرصتی» برای جنبش زنان
علی کشتگر – سایت میهن – خرداد 1384
امیر ممبینی – مقاله فرخ نگهدار- آبان 1391-سایت ایران امروز
کتاب لنین -وظایف پرولتاریا در انقلاب ما

انقلاب علیه دموکراسی و جنبش زنان

 





در تقابل جامعه مدنی و جنبش زنان در ایران



وقوع انقلاب در شرایط کنونی در ایران ترکیب ی از خشم و کینه مردم "بجان رسیده" و قدرت طلبی جنون آمیز روشنفکران خواهد بود. مردم و روشنفکرانی که در یک جامعه، فرهنگ و خانواده استبداد زده پرورش یافته اند.

نتیجه انقلاب در ایران، یک کشور آسیایی استبدادی، بوسیله مردم و روشنفکرانی که کمترین تجربه زندگی و کار جمعی و سازمانیابی در یک فرهنگ و جامعه مدنی نداشته اند، تضمین کننده بازتولید خشونت استبداد آسیایی در شکل جدیدی خواهد بود.

روشنفکران خواهان انقلاب در ایران با ناآگاهی و ساده لوحانه به قیاس مفهوم انقلاب در کشورهای استبداد زده آسیایی با تحولات سیاسی دو دهه گذشته در اروپا، می پردازند.

 مردم و روشنفکران در اروپا چند قرن با فرهنگ و جامعه مدنی زندگی کرده اند ونفرت و نابودی مخالفان خود، کشتار و ویرانی ناشی از انقلاب را غیر متمدنانه و وحشی گری ارزیابی می کنند.

انقلاب و دوره های خشونت آمیز طولانی مدت "تدارک انقلاب" با انباشت فشرده خشم وکینه در طول چند دهه، شخصیت هایی از لحاظ روانی بیمارگونه و خطرناک تولید می کند که تضمین کننده انتقام جویی و کشتار مخالفان خواهد بود.

آیا شکی وجود دارد که چپ های افراطی، سلطنت طلبان و مجاهدین در صورت کسب  قدرت سیاسی، مخالفان سیاسی خود مانند محافظه کاران، اصلاح طلبان و چپ های دموکرات را مورد انتقام جویی و تهاجم وحشی گرانه خواهند داد؟

جمهوری اسلامی بر بستر فرهنگ و جامعه و خانواده استبداد زده هیچگونه مخالف – اپوزیسیون خود را تحمل نمی کند، آیا شکی وجود دارد که اپوزیسیون کنونی جمهوری اسلامی مخالفان خود را تحمل نخواهد کرد؟

دوره های تدارک انقلاب مانعی جدی در برابر تلاش جهت ایجاد فرهنگ و جامعه مدنی و تثبیت روش های رفرمیستی – اصلاح طلبانه جهت مشارکت بطئی مردم در ساختارهای سیاسی خواهد بود. دوره های خشونت آمیز تدارک انقلاب هرگونه امکان رفرم از درون حاکمیت های استبدادی را نیز مسدود می کند.

در برابر انقلاب، جنبش های مدنی راهی بجز تلاش مستمر در جهت ایجاد فرهنگ و جامعه مدنی و ترسیم روشن  تفاوت های بنیادی روش های رفرمیستی خود با اهداف و شیوه های خشونت آمیز طرفداران انقلاب ندارند.

تجربیات منفی انقلابات و تضاد آنها با دموکراسی

اگر تئوری تعمیم و انباشت  - فشرده انبوه تجربه است، بیش ازیک قرن تجربه انقلاب در کشورهای آسیایی، کافی است که با بررسی انقلابات در تجربه از مفهوم انقلاب شناخت بدست آورد.

 نایده گرفتن نتایج تجربه های انقلابات و تاکید بر تئوری انقلاب و طرح اینکه در تئوری، انقلاب ها در گذشته می توانستند حاصلی متفاوت با تمام تجربیات منفی یک قرن انقلاب ها داشته باشند و یا در آینده می توانند نتایجی متفاوت ازنتایج منفی تمام انقلاب ها داشته باشند، بطور کامل غیرمنطقی و نادیده گرفتن تجربه است.

تجربه نشان داده است که بخش اصلی انقلاب مقطع کوتاه مدت خشونت آمیز"ضربه نهایی" تغییر حاکمیت سیاسی نیست، بلکه مختصات خشونت آمیز دوره طولانی مدت خشونت آمیز چندین دهه  "تدارک انقلاب" است که بطور کامل با استراتژی سیاسی اهداف و استراتژی های جنبش های اجتماعی مدنی مانند جنبش زنان در تضاد کامل است.

نفی انقلاب، تلاش برای ایجاد نهادهای مدنی زنان یگانه تضمین کننده منافع زنان

مطالبات و خواسته ها ویژه زنان در ایران که توافقی نسبی در جنبش زنان درباره محتوی و روش های رسیدن به آنها وجود دارد، بخش اصلی استراتژی جنبش زنان را شامل می شود. استراتژی مطالبه محوری جنبش زنان با هدف تامین این خواسته های اصلی بطور طبیعی شیوه های رفرمیستی رسیدن به این اهداف را تعیین می کنند.
این مطالبات ویژه زنان جدا از ماهیت حکومت ها نیاز حیاتی به ایجاد نهادهای مدنی زنان دارند. تنها نهادهای مدنی زنان تضمین کننده منافع زنان هستند و واگذاری این وظیفه نهادهای مدنی به آینده بعد از یک انفلاب اشتباه محض و یک خودکشی سیاسی است.
اما ایجاد نهادهای مدنی زنان نیاز به زمان طولانی و طرح بسیاری از خواسته های کوچک و جزیی دارند و پایه ای برای مطالبات بزرگ زنان فراهم می سازنند. واقعیت است که پایه گذاری برای هر مطالبه اصلی - کلان زنان نیاز به عملی شدن دهها مطالبه جزیی – روزمره شامل خواسته های اقتصادی، فرهنگی اجتماعی و سیاسی دارد و با حرکت در اجرایی شدن درباره این مطالبات جزیی و مسئولیت پذیری - مشارکت و سازمانیابی زنان در عملی شدن آنها است که جنبش زنان درفرهنگ عمومی جامعه و حاکمیت پایه های مادی و فرهنگی نیاز به تغییرات کلان - عمومی را در یک روند طولانی بوجود خواهد آورد.

 مجموعه روندهای ایجاد نهادهای مدنی زنان تنها در یک رابطه غیر خصمانه  با حاکمیت ها شرایط رشد و قوام پیدا می کنند و با استراتژی دوره ها ی خشونت آمیز تدارک انقلاب، ناسازگار هستند.

اولین نشان باز تولید استبداد و شناخت استبداد این است که اپوزیسیون از روش های خشونت آمیز فرهنگ استبدادی استفاده می کند و ناآگاهانه و یا با شیادی مدعی است که با استفاده از خشونت، جامعه  دموکراتیک تولید خواهد کرد.

 

 

 

 

 

 

 


سوسیالیسم دموکراتیک ایرانی: عدم نفی انقلاب،

 

سوسیالیسم دموکراتیک ایرانی:

عدم نفی انقلاب، هم زیستی با چپ سنتی

پیمان نعمتی

 

مدتی است که نوشته هایی از تئوری های رفرمیستی سوسیالیستی – سوسیال دموکراسی مانند کائوتسکی، برنشتاین، آنتونیو گرامشی در سایت "اخبار روز" برجسته شده است.

بیش از دوهه است که بخش مهمی از چپ ایرانی هویت خود را با سوسیالیسم دمکراتیک تعریف می کند و در استراتژی سیاسی بر جنبش های مدنی و مبارزات مسالمت آمیز تاکید دارد.

این چپ سوسیال دموکراتیک تا کنون با چپ سنتی و هسته مرکزی تئوری های گذشته خود که موضوع انقلاب بوده کسب تکلیف نکرده است و برای سوسیال دموکراتیک خود پشتوانه مبانی تئوریک با توجه به سنت های غنی تئوریک بیش از یک قرن تجربه چپ در جهان را جستجو نکرده است.

نوشته های جدید درباره سوسیال دموکراسی اروپا مانند کاتوتسکی و یا گرامشی را می توان تلاشی در جهت ایجاد پشتوانه تئوریکی برای چپ سوسیال دموکراتیک ایرانی در نظر گرفت.

این نوشته مورد زیر را مورد بررسی قرا می دهد:

 چگونه استراتژی سیاسی سوسیالیسم دموکراتیک ایرانی مانند حزب چپ ایران(فدائیان خلق) مبنی بر گذار از جمهوری اسلامی با اتکا بر جنبش های مدنی و مبارزات مسالمت آمیز بدون نفی قطعی انقلاب می تواند واقعیت یابد؟

روند های ایجاد دموکراسی حاصل جنبش های مدنی با مبارزات مسالمت آمیز در تضاد کامل با انقلاب شامل ویژگی ها - برنامه دوره طولانی تدارک انقلاب و نقش تعین کننده پیشاهنگ و انقلابیون حرفه ای درآن است.

عدم نفی برنامه دوره تدارک انقلاب بوسیله چپ سوسیال دموکراتیک ایرانی می تواند ناشی از همزاد بودن آن با چپ سنتی – انقلابی، ایده آرمانی وحدت مجموعه چپ و همچنین عدم شجاعت سیاسی، باشد.

انقلاب چیست و چرا در تضاد با اهداف و استراتژی های جنبش های مدنی است؟

1- اگر تئوری تعمیم و انباشت  - فشرده انبوه تجربه است، یک قرن تجربه انقلاب کافی است که با بررسی انقلابات در تجربه از مفهوم انقلاب شناخت بدست آورد. نایده گرفتن نتایج تجربه های انقلابات و تاکید بر تئوری انقلاب و طرح اینکه در تئوری، انقلاب ها در گذشته می توانستند حاصلی متفاوت با تمام تجربیات منفی یک قرن انقلاب ها داشته باشند و یا در آینده می توانند نتایجی متفاوت ازنتایج منفی تمام انقلاب ها داشته باشند، بطور کامل غیرمنطقی و نادیده گرفتن تجربه است.

2- بخش اصلی انقلاب مقطع کوتاه مدت خشونت آمیز"ضربه نهایی" تغییر حاکمیت سیاسی نیست، بلکه مختصات دوره طولانی مدت چندین دهه  "تدارک انقلاب" است که بطور کامل با استراتژی سیاسی سوسیالیسم دموکراتیک و اهداف و استراتژی های جنبش های اجتماعی مدنی مانند جنبش زنان در تضاد کامل است.

لنین این بخش اصلی انقلاب، دوره تدارک انقلاب را با شرایط تعیین کننده " آگاهی و رهبری پیشاهنگ، انقلابیون حرفه ای، انضباط آهنین حزب انقلابی، کار طولانی و تجارب سخت،  بردباری، جان فشانی و قهرمانی" توصیف می کند(بیماری کودکی «چپ گرایی» در کمونیسم).

3- نمی توان تنها با در نظر گرفتن تحولات دو دهه گذشته در چند کشورعربی و نادیده گرفتن نتایج منفی دیگر انقلابات یک قرن گذشته از مفهوم انقلاب دفاع کرد. این تحولات ویژگی های اصلی یک انقلاب را نداشته اند و نتایج آنها به تغییر حاکمیت سیاسی منجر نشده اند بلکه به تغییرات درون حاکمیت های سیاسی محدود بوده اند.

دفاع ازمفهوم انقلاب تنها با تکیه براینکه " بسیاری از انقلابات دوران کنونی بشکل مسالمت امیزو یا نسبتا مسالمت امیز رخ میدهند. انقلابات بهار عربی در 2011 و یا انقلابات الجزایر و سودان که هم اکنون در برابر چشمان ما جریان دارند..."( رسول آذرنوش-1398) نادیده گرفتن تجربیات منفی انقلابات و تضاد آنها با دموکراسی در طول یک قرن گذشته است. 

  پشتوانه تئوریک سوسیالیسم دموکراتیک

اگر سوسیالیسم دموکراتیک در ارزش های بنیادی خود " خواهان سوسیالیسمی است که با دموکراسی درهم تنيده باشد" (برنامه حزب چپ ایران –فدائیان خلق)، اولین موضوع برای استراتژی سیاسی خود را با این پرسش باید آغاز کند که چرا چپ در طول یک قرن گذشته نتوانسته است از طریق انقلاب دموکراسی را برقرار سازد؟

در این بحث صحت کامل تئوری های سوسیال دموکراسی اروپایی و همچنین نسخه برداری از آنها برای شرایط کنونی مورد نظر نیست، بلکه موضوع اصلی این است که چرا دموکراسی برای سوسیالیسم از طریق انقلاب تاکنون حاصل نشده است.

بطور یقین اگر فشارها و اتهامات بر سوسیال دموکرسی اروپایی از طرف لنینیسم و استالینیسم و حزب توده ایران نبود، چپ در ایران می توانست  در طول یک قرن گذشته با نقد نظرات سوسیال دموکراسی اروپایی پشتوانه تئوریک در رابطه نفی انقلاب و دموکراسی بدست آورد و به افسانه انقلاب تنها آلترناتیو تغییرات عمیق اجتماعی، پایان دهد.

همسویی تئوری های سوسیال دموکراسی و یا گرامشی برای تغییرات عمیق اجتماعی با استراتژی های سیاسی کنونی جنبش های اجتماعی مانند جنبش زنان، می تواند مورد توجه سوسیالسم دموکراتیک و آغازی در نزدیکی استراتژیک چپ سوسیال دموکراتیک با جنبش های اجتماعی - مردم باشد.

گرامشی، سوسیالیسم دموکراتیک و نقد انقلاب

آنچه گرامشی از روند های تلاش در جهت دموکراسی مورد نظر دارد با استراتژی های جنبش های اجتماعی مدنی در ایران همخوانی بسیاری دارد. روش های اصلاحی تدریجی برای برقراری دموکراسی از طریق "تغییرات ذره ای – مولکولی " ، تغییر ذهنیت مردم ، آگاهی همگانی و آموزش، در نظرات گرامشی در اساس با دوره تدارک انقلاب لنینی بطور کامل در تضاد هستد.

سعید رهنما در خوانشی از گرامشی تئوری های او را چنین جمعبندی می کند:

"این هژمونی در تمامیتِ خود وبه‌طور کامل و سراسری هم در سطح جامعه‌ی مدنی و هم در سطح جامعه‌ی سیاسی یا دولت، و به عبارت دیگر هم قبل و هم بعد از کسب قدرت سیاسی تأمین می‌شود. این‌که چه حدی از هژمونیِ موردنظر باید قبل از کسب قدرت سیاسی حاصل شده باشد، و چه بخشی از آن پس از کسب قدرت دولتی و توسط آن اعمال شود، به شرایط عینی و ذهنیِ مشخص بستگی دارد. آن‌چه که باید به آن توجه داشت این است که تا نیروهای ترقی‌خواه نتوانسته باشند هژمونی فرهنگی موثری را در جامعه‌ی مدنی مسلط سازند، نخواهند توانست قدرت سیاسی را به‌شکل دموکراتیک به‌دست آورند. گرامشی رابطه‌ی مستقیم و تنگاتنگی بین هژمونی و دموکراسی می‌بیند. او می‌گوید، «از میان معانی مختلف، واقعی‌ترین و انضمامی‌ترین تعریف دموکراسی تعریفی است که آن را مستقیماً به مفهوم هژمونی مرتبط می‌سازد.» تعریف او از دموکراسی در یک نظام هژمونیک آن است که رابطه‌ی بین اداره‌کنندگان و اداره‌شوندگان به‌گونه‌ای است که «گذارِ مولکولی» افراد از گروه اداره‌شونده به گروه اداره‌کننده را ممکن می‌سازد؛ یا به عبارت دیگر رهبری‌شوندگان، خود رهبر می‌شوند. (گرامشی در موارد مختلف از مفهوم «مولکولی» استفاده می‌کند، که منظور از آن فرد در اجتماع، و تشبیه آن با مولکول در ارگانیسم، است. قیاسی که بخاطر تفاوت‌های اساسی بین سطح ‌ارگانیک و سطح‌ اجتماعی، به‌درستی در علوم اجتماعیِ مترقیِ امروز دیگر به‌کار گرفته نمی‌شود" ( سعید رهنما - ژوین 2019).

همسویی استراتژی سوسیال دموکراسی و جنبش زنان

در طول دو دهه گذشته نظریه پردازان جنبش زنان در ایران به روشنی بر اهداف و روش های تدریجی اصلاح طلبانه در پیشبرد مطالبات معین خود تاکید داشته اند. آنچه در خوانش سعید رهنما از گرامشی مطرح شده است که " گذار جامعه به سوسیالیسم، نه یک رویداد یا سلسله‌ای از رویدادها، بلکه یک فرایند است". این تفکر همچنین در توضیح استراتژی جنبش زنان مورد نظر بوده است:

 " فکر می کنم که خیلی ها قبول داشته باشند که دموکراسی یک پروسه (فرایند) است. یعنی، اینطور نیست که از یک نقطه ای شروع شود و در یک نقطه ای ختم شود، یا ناگهان بدست آید. در واقع، ساختن دموکراسی، یک فرایند چند وجهی و طولانی است" ( نیره توحیدی- 2010).

مفهوم کلیدی گرامشی درباره "هژمونی فرهنگی " برای دموکراسی و تغییر قدرت سیاسی از طریق دموکراتیک علاوه بر تضاد اساسی با روندهای تدارک انقلاب، با عوامل اصلی استراتژی سیاسی جنبش زنان همخوانی بسیاری دارد:

"در حال حاضر به این نتیجه رسیده ایم که باید یک روند فرهنگ سازی و آموزش دموکراسی را طی کنیم، و در جامعه نهادهایی را ایجاد کنیم که این نهادها هم امر دموکراسی را پیش ببرند و هم پشتوانه دموکراسی باشند"( نیره توحیدی- 2010).

" گرامشی بر این نکته تأکید داشت که باورها و ارزش‌ها مجموعه‌ای از اشباح و توهم‌ها نیستند و خود نیروی سیاسی منسجمی را تشکیل می‌دهند. قبل از آن که نیروهای انقلابی برای سرنگونی رژیم حاکم به زور متوسل شوند، باید آن رژیم را از «وجهه‌ی معنوی»‌اش عاری سازند و هژمونی او را بی‌اعتبار کنند و ضد - هژمونی متفاوتی را مبتنی بر ارزش‌ها و باورهای متفاوت جایگزین آن کنند" (سعید رهنما ).

بی اعتبار ساختن وجهه ی معنوی رژیم و ارائه آلترناتیو متفاوت در جامعه از طریق تجربه ناکارآمدی نهادهای مشروعیت بخش حاکمیت در برابر مردم، بخش مهمی از استراتژی جنبش زنان در طول دو دهه گذشته بوده است:

" تجربه‌‌‌های گوناگون بشری نشان داده است که هر جامعه‌‌‌ای برای ایجاد «نهادهای بدیل دموکراتیک» می‌‌‌بایست فرصت آن را داشته باشد که به قول معروف «ته و توی» نهادهای مشروعیت‌‌‌بخش نظم موجود قبلی را تجربه کند. می‌‌‌خواهم بگویم که از پرتوی تجربه‌‌‌های کوچک و بزرگ جمعی و مشترک گروه‌‌‌های گوناگون اجتماعی در نهادهای موجود است که به تدریج و طی زمان، ضعف‌‌‌های تاریخی و بن‌‌‌بست‌‌‌های عملی «نهادهای موجود غیردموکراتیک» آشکار و در حافظه جمعی مردم‌‌‌ رسوخ می‌‌‌کند و اتفاقاَ همین «تجارب و عمل مشترک جمعی» است که «فردا» به «نهادهای مشروعیت‌‌‌بخش» در عرصه عمومی ارتقاء می‌‌‌‌یابد و در زیر پوست جامعه، برای «فردای ایران»، ذخیره می‌‌‌شود. منظورم این است که تسلط «گفتمان بدیل و منزه»، ناخواسته سبب می‌‌‌شود تا هواداران این نگرش قادر نباشند به همراه مردم‌‌‌شان، و در فرآیندی طولانی از مبارزۀ بی‌‌‌خشونت و دموکراتیک، به ناکارآمدی و بن‌‌‌بست‌‌های عملی «نهادهای موجود حکومت‌‌‌ها» پی ببرند و از دل این تجارب جمعی، «نهادهای موجود» را یا تغییر محتوا بدهند و یا «نهادهای دموکراتیک تر» را از دایره تنگ «مفاهیم انتزاعی» خارج کرده و به «نهاد مشروعیت بخش در میان مردم» و در مقابل «نهادهای موجود» تبدیل نمایند" (نوشین احمدی خراسانی -2012).

  ایجاد زیر ساخت های مدنی،  جامعه را برای استقبال از دموکراسی آماده می سازد. (منصوره شجاعی- 2012) این نظر بعنوان بخشی از استراتژی سیاسی جنبش زنان، در اهمیت کلیدی نقش جامعه مدنی برای دموکراسی با این تئوری گرامشی  همسویی دارد که " در استراتژی طبقه‌ی کارگر نیز پیروی از همین رویه را لازم می‌دید . یعنی طبقه‌ی کارگر برای مقابله با بورژوازی و گذار از سرمایه‌داری باید بتواند در سطح جامعه‌ی مدنی، از طریق روشنفکرانِ ارگانیک خود و با جلب همیاریِ متحدین‌اش، هژمونی مسلطِ بورژوایی را به چالش کشاند، و ایدئولوژی بدیلی را مبتنی بر ارزش‌های ترقی‌خواهانه به‌ تدریج جایگزین آن کند" (سعید رهنما).

در نتیجه:

سوسیال دمکراتیک ایرانی بعلت همزاد بودن، رشد و قوام شخصیتی روانی در چپ سنتی تا کنون شجاعت سیاسی آن را نداشته است تا برای "سوسیالیسم تنیده شده با دموکراسی" خود از سنت های غنی تئوریک چپ جهانی برای پشتوانه نظری استفاده کند. استراتژی سیاسی اتکا بر جنبش های مدنی و مبارزات مسالمت آمیزتنها با نفی مختصات – برنامه دوره  تدارک انقلاب می تواند به واقعیت تبدیل شود.

 منابع:

سعید رهنما - بازخوانی جنبش‌های رفرمیستی سوسیالیستی -19 ژوین 2019- اخبار روز

نیره توحیدی - برای ساختن دموکراسی در ایران به ترویج گفتمان فمینیستی و تقویت جنبش زنان احتیاج داریم-22 سپتامبر 2010-عصر نو

نوشین احمدی خراسانی - سکولاریسم، اسلام و جنبش زنان -22 ژاتویه 2012- مدرسه فمینستی

منصوره شجاعی - به مناسبت «سالروز همبستگی زنان ایران ارزش هسته ای جنبش زنان در جامعه مدنی – 11 ژوین 2012- عصر نو

راستاهای عمومی برنامه حزب چپ ايران (فدائيان خلق)

بیماری کودکی «چپ گرایی» در کمونیسم –لنین صفحه 15-  ترجمه از محمد پورهرمزان



 

 

  

 

  

 

 

 

استراتژی جنبش زنان در شرایط کنونی


در برابر یک آزمون دشوار تاریخی


جنبش زنان دارای طیف ها و اولویت مطالبات هر طیف می شود. هیچ ایدلوژی، حزب و سازمانی خارج از جنبش زنان و طیف های آن، مشروعیت نمایندگی زنان را ندارند. نفی استفاده ابزاری از زنان هدف مشترک همه طیف ها است. تنها در یک شرایط استثنایی کوتاه مدت در جامعه است که میتوان بطور موقت و داوطلبانه مطالبه یک طیف معین را عامل یک همگرایی و عمل مشترک طیف ها و کل جنبش زنان قرار گیرد.

بعد از سه دهه استراتژی اصلاح طلبانه – رفرمیستی بخش غالب جنبش زنان در ایران، این جنبش در برابر شرایط سیاسی دشواری قرار گرفته شده است که نیاز به پافشاری بر اهداف و روش های اصلاح طلبانه – رفرمیستی و انطباق آن با شرایط سیاسی کنونی، دارد.
در شرایط سیاسی کنونی جنبش زنان با یک پرسش تاریخی دشوار روبرو است:

آیا در شرایط سیاسی کنونی، جنبش زنان می باید استراتژی "مطالبه – محوری " حقوقی اصلاح طلبانه خود را بطور موقت کنار گذاشته و با پذیرش شرایط استثنایی سیاسی بر اساس یک هدف تغییرات کلان در قدرت سیاسی، فعالیت خود را سازماندهی کند؟

در بررسی و پاسخ به پرسش فوق می توان موارد زیر را مورد توجه قرار داد:

تعیین هدف سیاسی تغییرات کلان در قدرت سیاسی و پذیرش شرایط استثنایی سیاسی با ارزیابی از خواست مردم برای تغییرات کلان سیاسی و قابلیت های واقعی نیروهای گسترده مردم برای ایجاد تغییر و توازن نیروهای سیاسی به نمایندگی از مردم ، بستگی داد.

خواست گسترده مردم برای تغییرات کلان سیاسی در قدرت سیاسی وجود دارد اما قابلیت های واقعی مردم در شکل سازماندهی برای ایجاد تغییرات کلان در واقعیت وجود ندارد و هیچگونه چشم اندازی از آن در آینده نزدیک دیده نمی شود.

توازن نیروهای سیاسی به نمایندگی از مردم در شرایطی است که بوسیله سه دسته متفاوت از اپوزیسیون شناخته می شوند. دسته اول، اپوزیسیون پیرامون حاکمیت استراتژی عقب نیشنی را بر برابر تهاجم قدرت سیاسی برگزیده است و قابلیت پیشبرد هدف تغییر کلان سیاسی را ندارد. دسته دوم، اپوزیسیون دموکراتیک که از لحاظ تعیین اهداف حداقلی مشترک و سازماندهی و ارتباط با مردم در شرایط اسف انگیزی بسر می برد و دسته سوم، اپوزیسیون افراطی که با هدف یک دیکتاتوری جدید از تبهکاران بیمارگون تشکیل شده اند.

تجربه های تاریخی نشان داده اند که شورش های مردم تهیدست حتا در صورت عدم شکست و سرکوب با تغییر حاکمیت و انقلاب خشونت آمیز، نتوانسته اند یک جایگزین دموکراتیک بوجود آورند و همواره منافع زنان قربانی اهداف کلان سیاسی شده است؟

اگر جنبش زنان بخواهد که استراتژی "مطالبه – محوری " حقوقی اصلاح طلبانه خود را بطور موقت کنار گذاشته و با پذیرش شرایط استثنایی سیاسی بر اساس هدف تغییرات کلان در قدرت سیاسی، فعالیت خود را سازماندهی کند، با کدام نیروهای سیاسی اپوزیسیون که ارتباط سازماندهی شده با مردم را دارد، می باید هدف تغییرات کلان سیاسی را پیگیری کند؟

آیا به صرفه است که در شرایط کنونی جنبش زنان بخشی از نیروهای شاخص خود را بدون ارزیابی استراتژیک از شرایط سیاسی و براساس هیجان و احساسات قهرمان پروری به زندان بفرستد؟

اگر هنوز استراتژی مطالبه - محور اصلاح طلبانه جنبش زنان تغییر نکرده است و یا بطور موقت کنار نداشته شده، آیا دلیلی بر حذف سیاست دو دهه گذشته جنبش زنان مبنی بر استفاده از فضای انتخاباتی، وجود دارد؟

جنبش زنان در انتخابات گذشته بین عدم رای دادن و استفاده از فضای انتخاباتی تناسبی برقرار کرده است. در صورتی که تحریم انتخابات موجه باشد، آیا نمی توان بین تحریم و استفاده از فضای انتخاباتی تناسبی برقرار کرد؟

در شرایط کنونی جنبش زنان نیاز دارد تا استراتژی مطالبه – محور خود را با شرایط سیاسی کنونی منطبق سازد. عدم ارزیابی شرایط سیاسی کنونی، باعث سردرگمی و دنباله روی بخشی از جنبش زنان از نیروهای اپوزیسیون خواهد شد.

عقب نشینی اجباری بخشی از سیاست بر اساس واقعیت موجود است. جنبش زنان در ایران بطور طبیعی با اپوزیسیون داخل کشور پیوند دارد و منطقی است که استراتژی خود را با شرایط نیروهای داخل متناسب سازد.

اپوزیسیون خارج از کشور در بخش تبهکارانه بیمارگون دیکتاتوری خواه با دستگاههای تبلیغاتی گسترده خود باعث افزایش موانع جهت پیگیری یک استراتژی اصلاح طلبانه در ایران هستند. مقابله با سیاست های نیروهای افراطی بخشی از استراتژی جنبش زنان در شرایط کنونی جهت پا فشاری بر استراتژی رفرمیستی – اصلاح طلبانه است.

جنبش زنان ایران علاوه بر بخش کوچک "بیرونی – آشکار" که نمایندگی مطالبات کلان حقوقی – سیاسی آن را دارد و در رابطه مستقیم و برابر ارگان های اصلی قدرت سیاسی عمل می کند، دارای بخش وسیع داخلی در امور جزیی روزانه زندگی زنان می شود که رابطه مستقیمی با ارگان های اصلی قدرت سیاسی ندارند.

جنبش زنان دارای طیف ها و اولویت مطالبات هر طیف می شود. هیچ ایدلوژی، حزب و سازمانی خارج از جنبش زنان و طیف های آن، مشروعیت نمایندگی زنان را ندارند. نفی استفاده ابزاری از زنان هدف مشترک همه طیف ها است. تنها در یک شرایط استثنایی کوتاه مدت در جامعه است که میتوان بطور موقت و داوطلبانه مطالبه یک طیف معین را عامل یک همگرایی و عمل مشترک طیف ها و کل جنبش زنان قرار گیرد.

طیفی از جنبش زنان که هدف تغییرات سیاسی در قدرت سیاسی را از اولویت خود قرار داده است و بخشی قابل توجه آن زنان فعال در سازمان های سیاسی هستند، بطور یقین در شرایط سیاسی کنونی خواهان توجه هر چه بیشتر دیگر طیف های جنبش زنان برای تمرکز بر تغییرات کلان سیاسی هستند.

همچنین تمام سازمان ها و احزاب سیاسی از مردم و از جمله زنان خواستار اعتراض علیه سرکوب و کشتار و مبارزه‌‌ی همگانی علیه دیکتاتوری برای دستیابی به آزادی، دمکراسی و ‏عدالت اجتماعی، هستند.


نسل جدید زنان کنشگر اجتماعی




براساس نظرات نوشین احمدی خراسانی شکل گیری فعالیت های جدیدی از زنان در ایران در چند سال گذشته که نقطه عطف خود را در پدیده "دختران خیابان انقلاب" نشان داه است، باعث ظهور "نسل جدید کنشگران اجتماعی" زنان در ایران شده است.
شناخت ویژگی های یگانه – منحصر بفرد پدیده "نسل جدید زنان" جهت ایجاد مناسبات، تاثیرات متقابل وهمچنین انتقال تجربیات "نسل قبلی" موضوعی ضروری برای استراتژی ها – راهکارهای جنبش زنان در ایران است.
برخی خصوصیات مشترک جهانی ظهور این پدیده باعث شده تا در کشورهای گوناگون پژوهش گران فمینیست با استفاده از اصول متفاوت فمینیستی در جهت شناخت نسل جدید زنان، اقدام ورزنند.
این نوشته با هدف طرح اهمیت استفاده از تئوری ها و پژوهش های موجود جهانی در شناخت پدیده نسل جدید کنشگران اجتماعی، به دو نمونه از این پژوهش ها می پردازد.
شناخت نسل جدید کنشگران اجتماعی همزمان با استفاده از تئوری ها ، نیاز اساسی بر بررسی های فعالیت های عملی – تجربی آنها دارد. درباره شناخت فعالیت های عملی نسل جدید کنشگران اجتماعی در ایران نوشته " دختران خیابان انقلاب و ظهور نسل جدید کنشگران اجتماعی" نوشین احمدی خراسانی مورد بررسی قرار می گیرد.
پژوهش لورن دانکن دکترای روانشاسی و پژوهش گر فمینیست در امریکا درباره موضوع شناخت انگیزه هایی که افراد بر اثر آنها خواهان تغییر در جامعه می شوند و پژوهش سه گانه از شهرزاد علی، داود مامون، علی عسگر از دانشگاه لاهور پاکستان درباره ی نسل جدید و پدیده جهانی کنشگران سیاسی، در این نوشته مورد توجه قرار می گیرد.
نسل جدید کنشگران اجتماعی در ایران
نوشته نوشین احمدی خراسانی را بعلت بررسی پدیده ای جدید، بطور طبیعی می باید صرفا نقطه آغاز روند پژوهش ها شناخت این نسل دانست و برای نتیجه گیری و تعیین مناسبات با نسل جدید به پژوهش ها و تجربیات بیشتری نیاز است. این موضوع با توصیف نوشته به عنوان یک "یادداشت کوتاه" از طرف نویسنده، تایید شده است.
نوشته نوشین را می توان در پنج مورد درباره شناخت پدیده نسل جدید کنشگران اجتماعی در ایران بازبینی کرد: زمینه ها - بسترهای اجتماعی رشد نسل جدید ، اهداف، انگیزه ها، شیوه های فعالیت ، تاثیرات اجتماعی و آینده این نسل.
1- زمینه ها و بستر اجتماعی رشد نسل جدید
تغییرات اساسی در جامعه ایران باعث ایجاد شرایط دیگرگونه ای شده که این نسل     جدید با مختصاتی متفاوت از نسل قبلی رشد کند. تغییرات تکنولوژیک - انترنتی باعث ویژگی "جهانی شدن" این پدیده شده است. از موارد محلی – بومی می توان از شرایط امنیتی جامعه در دشواری در توقف فعالیت های آنان، نام برد.
2- انگیزه های کنشگری نسل جدید
برای این نسل انگیزه های شخصی و خواسته های فردی محرک فعالیت های اجتماعی هستند. کنشگری براساس نفع شخصی، خود محوری و فردیت قرار دارند.
3- اهداف اجتماعی نسل جدید
نوشته نوشین درباره اهداف این نسل تنها به مورد اینکه هدف مشترکی با نسل قبلی ندارند، بسنده کرده است. جدید بودن این پدیده و انگیزه های فردی و روش های فعالیت با ویژگی "فردی"، شناخت اهداف را دشوار می سازد.
4- شیوه ها – روش های کنشگری نسل جدید
این نسل با استفاده از گوشی‌های هوشمند و شبکه‌های اجتماعی به همراه اینترنت بعنوان ابزارها، شیوه‌ی مبارزاتی را تحت تأثیر قرار داده است. روش های کنش های اجتماعی آنها بشکل منفرد، پراکنده، سیال، بی واسطه و کوتاه مدت، بدون گروه و سازمان، بدنبال پاسخ روش و سریع به خواسته های فردی اش است.
5- تاثیرات اجتماعی نسل جدید
این نسل در مدت کوتاهی توانسته است تحرک در جنبش زنان در ایران بوجود بیاورد و گفتمان حقوق برابر را در افکار عمومی بطور گسترده میسر سازد. همچنین روابط و ساختارهای کنشگری اجتماعی را در مسیر تازه ای بکشاند.
شناخت نسل جدید کنشگران زنان: یک نیاز استراتژیک
شناخت و تعیین مناسبات – هماهنگی با این نسل در میان نظریه پردازان جنبش زنا ن به تازگی مطرح شده است . تا کنون دو نظر متفاوت دیده می شود:
یک نظر که پدیده "دختران خیابان انقلاب" را اعتراض به حجاب اجباری، تبعیض و حق برابری ارزیابی می کنند که با مبارزه برای آزادی و عدالت پیوند درونی دارند. این نظربرای قشر زنان نسل جدید هویت مستقل قایل نیست و با اولویت هدف مبارزه برای آزادی و عدالت، ناچارا نسل جدید زنان را در جنبش های عمومی سیاسی ادغام می کند:
"خیزش دختران انقلاب و خیزش دی ۹۶ هر دو در خیابان معنا مییابد، اعتراض مردمانِ محروم و طردشده ... " از این‌رو انتقاداتی نظیر حق انتخاب حجاب جدا از مسئله نان و اقتصاد است، کاملاً بیمعناست .... نقطه‌ای که خواستِ حق برابر و آزادی و عدالت به میان میاید و اعتراض به تبعیض وضعیت ساختاری موجود با سوژگی رقم میخورد و کلیت سیستم حاکم به سوال کشیده میشود، ارتباط میان دختران خیابان انقلاب و قیام فرودستان آشکار میشود" ( عاطفه رنگریز – بیدار زنی ).
نظر دوم از طرف گرایشی است که همواره بعلت تجربیات گذشته برهویت مستقل جنبش زنان و خطرات انحلال و یا ادغام آن در جنبش های دیگر اجتماعی سیاسی، تاکید داشته است. خواست آزادی پوشش "دختران خیابان انقلاب" را بخشی طبیعی از مبارزات مدنی جنبش زنان می دانند. روش های جدید فعالیت و همچنین رادیکال شدن "دختران خیابان انقلاب" به معنای تغییر اولویت های مطالبات جنبش زنان و یا ادغام آن، نیست بلکه وجود نیروهای جدید با روش های جدید در جنبش زنان بطور طبیعی نیاز بازبینی شرایط جدید را می طلبد. با توجه به شناخت تحولات عمیق جاری در جنبش زنان نیاز به تغییرات استراتژیک – راهکاری را ضروری می داند :
" در مجموع، تمامی این تغییرات – از فراخوان دوباره برای تجمع‌های خیابانی در دوران فشار و سرکوب گرفته تا نزدیک کردن مطالبات جنبش زنان به خواسته‌های معترضان در خیابان، و شکستن تابوهایی همچون اعتراض به حجاب اجباری و شیوه‌های جدید فراخوان و اطلاع‌رسانی درباره‌ی آن – همگی نشانه‌هایی از پوست‌اندازی جنبش زنان و تغییر راهکارهای آن دارد، تغییراتی که البته همچنان نیازمند شناخت و هماهنگیِ بیشتر با تحولات عظیم‌تری است که در بطن جامعه در حال رخ دادن و عمیق‌تر شدن است و مشهودترین نماد آن «دختران خیابان انقلاب» هستند" ( مریم حسین خواه - راهکارهای جدید جنبش زنان در ایران).
استفاده از تئوری های روانشاسی اجتماعی برای شناخت نسل جدید
به نظر منطقی می آید زمانی که در توضیح پدیده نسل جدید بر نقش اساسی ویژگی کنشگری فردی - فردیت (ناسازمان یافتگی – غیر تشکیلاتی) آن تاکید می شود، شروع بررسی ها از روانشاسی اجتماعی و فردی مفید باشد. نوشین احمدی خراسانی در توصیف نقش عامل "فردیت" در کنشگری اجتماعی این نسل جدید خصوصیات روحی - روانی را مورد شناسایی قرار می دهد :
"فرد محوری، شخصی، خود محوری، قائم به ذات، منفرد، خواسته‌ فردی، خودنمایانه، نمایشی".
لورن دانکن استاد و مدیر بخش دانشگاه اسمیت در امریکا در پژوهش خود دو پرسش را مورد بررسی قرار می دهد : چه انگیزه هایی باعث می شوند که برخی افراد خواهان تغییر جامعه می شوند و چه انگیزه هایی باعث می شود افراد بر اساس باورهای خود علاقمند به کنشگری در سیاست و موضوعات اجتماعی شوند؟
لورن دانکن ابتدا در این باره به دو روش کلاسیک می پردازد:
"یک روش پژوهش روانشناسی فردی با تاکید بر انگیزه های شرکت در کنشگر    جمعی، بطور عمومی از تفاوت های خصوصیات شخصیتی و تجربیات گوناگون زندگی برای توضیح شرکت در کنشگری جمعی استفاده می کند. این روش هر چند می تواند تفاوت های فردی بین کنشگر و غیر کنشگر را نشان دهد ولی به ما نمی گوید که چرا این خصوصیات شخصیتی گوناگون فردی با کنشگری جمعی ارتباط ندارند- شناخته نمی شوند.
روش دوم مورد استفاده بیشتر پژوهشگران روانشاسی اجتماعی، بر کنشگری – کار جمعی برموضوع هویت اجتماعی تمرکز داشته اند. آنها طرح و بیان یک انگیزه مشخص و دقیق برای شرکت فردی در کنشگری اجتماعی را مطرح می کنند. با این حال، این روش پژوهش هم بطور عمومی موضوع تفاوت های فردی گوناگون را در نظر نمی گیرد، موضوعی که می تواند به ما بگوید که چرا برخی افراد خودآگاهی – وجدان جمعی در خود بوجود می آورند و برخی دیگر فاقد این قابلیت هستند.
لورن دانکن در برابر دو روش بالا الگویی را مطرح می کند که این دو روش را با هم ادغام می کند. الگویی که نشان می دهد خصوصیات شخصیتی و تجربیات زندگی در واقعیت بخشیدن به شرکت در کنشگری جمعی بطور مستقیم و غیر مستقیم از طریق بوجود آوردن خودآگاهی – وجدان جمعی، ارتباط دارند" ( لورن دانکن -2010).
او نتیجه می گیرد که تجربیات نسلی تاثیر نیرومندی بر روی شخصیت و رفتارهای اجتماعی دارند.
ویژگی های جهانشمول نسل جدید کنشگران اجتماعی
از دیگر ابزاری که می توان در شناخت نسل جدید استفاده شود، پژوهش های جهانی دیدن این پدیده است. بطور نمونه پژوهش دانشگاه لاهور با بررسی فعالیت های نسل جدید در چندین کشور در قاره های متفاوت نتیجه می گیرند:
"نسل جدید بین سال های 1978 و 2000 به دینا آمده است، تمرکز بر ایجاد و شکل بندی رفتارهای یگانه – منحصر بفرد خود، از کنشگری سیاسی که بطور جهانی دیده می شود، دارد. ما نتیجه می گیریم این پدیده جهانی شده است. با این حال، پژوهش های دیگری با روش های علمی جهت شناخت بهتراین پدیده نسل جدید لازم است ... در وضعیت کنونی جهانی شواهد تجربی نشان می دهد که نسل جدید خواهان ایفای نقش و تاثیرگذاری در سیاست است و سیستم های سیاسی موجود از هرگونه را مورد چالش قرار می دهند "( شهرزاد علی – علی عسگر – داود مامون- دانگشاه لاهور 2017 ).
مناسبات بین نسل جدید و نسل قبلی: چه گونه رابطه ای
"یادداشت کوتاه" نوشین احمدی خراسانی بعنوان آغاز شناخت نسل جدید کنشگران اجتماعی در ایران، بطور منطقی نمی توانسته به این پرسش پاسخ دهد. با این وجود لازم است تا برخی نتیجه گیری ها در موارد پنجگانه او مورد بازبینی قرار گیرند.
فرضیه ها و نتیجه گیری ها در شناخت نسل جدید نیاز به پشتوانه های فراوانی از پژوهش ها از جنبه های متفاوت اجتماعی از این نسل دارد. بطور نمونه در بررسی عامل "فردیت" در این نسل، ضمن نیاز به پژوهش ها ازانگیزه های فردی این نسل جهت کنش اجتماعی، استفاده از تئوری ها در کشورهای دیگر بعلت جهانی بودن این پدیده، مفید خواهد بود.
پیشرفت تکنولوژیک در برخی کشورهای غربی در طول حداقل یک دهه گذشته نسل جدیدی از زنان جوان را به فعالیت اجتماعی کشانده است که بسیاری خصوصیات مشترک با نسل جدید در ایران داشته اند و عواملی مانند نقش "فردیت" را در فعالیت های نسل جدید زنان را تجربه و مورد بررسی قرار داده اند.
فردیت در برابر خود آگاهی جمعی، فعالیت فردی در برابر فعالیت جمعی
فردیت در نسل جدید یک واقعیت اجتماعی است.موضوع عموعی جنبش زنان تعیین نوع مناسبات با این فردیت نسل جدید است و اینکه چه تاثیراتی لازم است بر این فردیت گذاشت؟ با پشتوانه شناخت این فردیت و انگیزه های فردی این نسل، چه گونه تاثیر و رابطه ای بین نقش و تمرکزبر فردیت در کنشگری فردی و کنشگری بر اساس حود آگاهی – وجدان جمعی باید وجود داشته باشد؟
نسل جدید بطور عمومی از اعتماد به نفس فراوانی برخوردار است و از این جهت بر فردیت و "خود محوری" تمرکز دارد:
" برای این نسل همه چیز به موضوعی «فردی»، «شخصی‌شده» و «بی‌واسطه» تبدیل می شود. اگر ما «حقوق زنان» را به «واسطه» مشکلات موجود زنان و فراتر از خواسته‌ها و مشکلات صرفاً شخصی‌مان مطرح می‌کردیم، در کنشگران و فعالان نسل جدید زن، «حقوق زنان»، بی‌واسطه و شخصی (با محوریت «خود») مطرح می‌شود؛ تا آن جا که گاه حتا مرز میان «منافع شخصی» یک کنشگر زن با «حقوق زنان» کمرنگ می‌شود"(نوشین احمدی خراسانی).
در میان موارد متنوع سود مندی و یا بازدارنده ای که فردیت دارد و نیاز به پژوهش دارند، یک نکته منفی از ابتدا قابل توجه است: این فردیت و خود محوری با دوری از خود آگاهی جمعی از امکان تاثیر پذیری از حس همدردی اجتماعی برای رشد معنوی و تحول شخصیتی، خود را محروم می سازد.
ستایش فردیت در نسل جدید : اولین قدم اشتباه
بین پذیرش نقش فردیت درکنشگری نسل جدید زنان بعنوان یک واقعیت اجتماعی و عدم نقد و یا ستایش این فردیت، تفاوت جدی است. نوشین اشاره به "نقطه ضعف های" این نسل دارد، مواردی که نیاز به بررسی آنها است:
"بی شک این نسل جدید کنشگری، نقطه ضعف‌ها و محدودیت های خاص خودش را هم دارد. از سوی دیگر هر پدیده اجتماعی که به هر دلیلی گسترش ناگهانی می‌یابد، مشکلاتی را در آغاز راه دارد که با افزایش تجربه جامعه ایرانی نسبت به سازوکار ساختارهای جدید، احتمالاً این مشکلات، با ایجاد راهکارهایی متناسب به تدریج مرتفع خواهد شد".
در جامعه ا ی که بطورهمیشگی در هیجان های سیاسی زندگی می کند، نقد از کنشگران نسل جدید کار دشواری خواهد بود، اما تعیین مناسبات نسل قبلی زنان با نسل جدید نمی تواند از نقد ضعف های نسل جدید خودداری کند.
واقع بینی در قابلیت ها، تاثیرات نسل جدید- آینده
نوشین اجمدی خراسانی درباره قابلیت ها و تاثیرات نسل جدید مواردی را نتیجه گیری می کند که نیاز به بازبینی دارند. هر چند بعلت جدید بودن موضوع نسل جدید، نوشین برخی نتیجه گیری های خود را با پیشنوند تردید آمیز " به نظر می آید" شروع می کند.
آیا نسل جدید به شکل انفجاری در حال شکل دادن به جامعه مدنی است؟
آیا " کوتاه، سیال، پراکنده " بودن شکل های کنشگری این نسل، با دوام و پیوسته خواهد بود؟
اگر" مسیر تازه‌ای" از روابط و ساختارهای کنشگری اجتماعی بوجود آمده است، چه گونه رابطه ای ( اهداف و روش های مشترک) با نسل جدید می تواند، بوجود آید؟
در کنار نظر نوشین احمدی خراسانی درباره ظهور نسل جدید کنشگران اجتماعی، توجه به نظرات دیگر درباره فعالیت های "دختران خیابان انقلاب" مفید خواهد بود. این نظرات هر چند نفی نظر نوشین نیستند، اما درارزیابی در حرکت "دختران خیابان انقلاب" بر واقعیت های اجتماعی موجود، تاکید بیشتری دارند:
"استفاده‌ی گسترده از شبکه‌های اجتماعی اینترنتی – به جای رسانه‌های عمومی و مطبوعات (که همواره درهایشان به روی فعالان مستقل زن بسته بوده) یا وبسایت‌های خبری وبسایت‌ها گروه‌های زنان که قبل‌تر از جمله شیوه‌های اطلاع‌رسانی در جنبش زنان بود – نیز از دیگر نشانه‌هایی است که گام گذاشتن به دورانی جدید را نشان می‌دهد" (مریم حسین خواه).
"به نظر من از لحاظ جامعه‌شناختی این حرکت (دختران خیابان انقلاب) نه جنبش است و نه خیزشی فراگیر، بلکه کارزار یا کمپینی است دامنه‌دار و در پیوند با جنبش حق‌خواهی زنان بطور خاص و جنبش حقوق مدنی و دموکراسی‌خواهی ملی بطور عام. چنانکه یکی از این زنان مبارز،‌ نرگس حسینی، بیان کرده است، او حرکت خود را در پیوند با جنبش مدنی مردم، معروف به «جنبش سبز» می‌داند و دیگری بیان داشته است که جزیی از اصلاح‌طلبان بود، اما از آنها ناامید شده و خود به عمل جدی مطالباتی روی آورده است. این کمپین مثل سایر کمپین‌های جنبش زنان که با اشکال و مطالبات مختلف شکل گرفته است، با گفتمان‌هایش، با شبکه‌هایش، با نماد‌‌ها و ارزش‌هایی که تولید کرده و می‌کند، مثل کمپین یک میلیون امضا و سایر کمپین‌ها، بخشی از لحاف چهل‌ تکه جنبش زنان است" (نیره توحیدی -مبارزه روسری افراشته بر «حق انتخاب» تمرکز می‌کند).
منابع
مریم حسین‌خواه - راهکارهای جدید جنبش زنان در ایران – سایت آسو -16/12/1396
نیره توحیدی - مبارزه روسری افراشته بر «حق انتخاب» تمرکز می‌کند-کیهان لندن – 10 1سفند 1396
عاطفه رنگریز- خیزش دختران انقلاب (که نام همه‌ی ماست) – بیدار زنی – 1 اسفند 1396
نوشین احمدی خراسانی - دختران خیابان انقلاب و ظهور نسل جدید کنشگران اجتماعی – اخبار روز-6مارس2018
Lauren E. Duncan- Using Group Consciousness Theories to Understand Political Activism-Journal of Personality 78:6, December 2010-Smith College, Northampton, MA
Shazad Ali and Ali Asghar , Dawood Mamoon-Political Activism in Generation Y: A Global Phenomenon-University of Lahore. Pakistan.March 2017


نشان های تحول در سیاست انتخاباتی -۱



پیمان نعمتی

این نوشته به بررسی سیاست های انتخاباتی جنبش زنان در در ایران  می پردازد. در این بررسی روندی از سیاست سنتی کنارین – حاشیه نشینی در انتخابات تا نشان های تحول در راستای تدوین یک سیاست انتخاباتی امروزین - سازگار با واقعیت دیده می شود.
عبور از سیاست سنتی انتخاباتی طرح " خواسته ها و مطالبات " در شکل کلان – عمومی مانند اصلاح قانون اساسی و پیوستن به کنوانسیون جهانی رفع تبعیض از زنان، به سوی ارائه "پیشنهادات اجرایی" و خواسته ها ی جزیی – روزمره با سیاست امروزین - مدرن گفت و گو پذیری و چانه زنی با دولت از نشان های بارز تحول در سیاست انتخاباتی جنبش زنان است.
این تحول در راستای نیاز جنبش زنان برای تدوین یک سیاست انتخاباتی امروزین از طریق ارائه پیشنهادات با قابلیت اجرایی و تعیین مسئولیت های جنبش زنان در پیشبرد این پیشنهادات در یک رابطه دو جانبه با دولت و ترغیب زنان جهت سازمانیابی و مشارکت در اجرای این پیشنهادات است.
این روند می تواند از طریق یک سیاست رسمی حمایت های شرط مند – محدود از یک کاندیدا در انتخابات ریاست جمهوری یا احزاب در انتخابات مجلس، به تدوین یک سیاست انتخاباتی امروزین از طریق تکیه بر بخش های وسیع تر زنان به ایجاد سیاست رابطه دو جانبه - چانه زنی با کاندیداها و حاکمیت واقعیت بخشد. دلایل و نظراتی که تا کنون مانع پذیرش سیاست های حمایت های دوره ای – مشروط از یک کاندیدا معین شده، مورد نقد قرار می گیرند.

نشان های تحول در سیاست سنتی انتخاباتی جنبش زنان در ایران
بر اساس دو گزارش ( فریده غائب -
عبور از سیاست سنتی انتخاباتی طرح " خواسته ها و مطالبات " در شکل کلان – عمومی مانند اصلاح قانون اساسی و پیوستن به کنوانسیون جهانی رفع تبعیض از زنان، به سوی ارائه "پیشنهادات اجرایی" و خواسته ها ی جزیی – روزمره با سیاست امروزین - مدرن گفت و گو پذیری و چانه زنی با دولت از نشان های بارز تحول در سیاست انتخاباتی جنبش زنان است.
این تحول در راستای نیاز جنبش زنان برای تدوین یک سیاست انتخاباتی امروزین از طریق ارائه پیشنهادات با قابلیت اجرایی و تعیین مسئولیت های جنبش زنان در پیشبرد این پیشنهادات در یک رابطه دو جانبه با دولت و ترغیب زنان جهت سازمانیابی و مشارکت در اجرای این پیشنهادات است.
این روند می تواند از طریق یک سیاست رسمی حمایت های شرط مند – محدود از یک کاندیدا در انتخابات ریاست جمهوری یا احزاب در انتخابات مجلس، به تدوین یک سیاست انتخاباتی امروزین از طریق تکیه بر بخش های وسیع تر زنان به ایجاد سیاست رابطه دو جانبه - چانه زنی با کاندیداها و حاکمیت واقعیت بخشد. دلایل و نظراتی که تا کنون مانع پذیرش سیاست های حمایت های دوره ای – مشروط از یک کاندیدا معین شده، مورد نقد قرار می گیرند.

نشان های تحول در سیاست سنتی انتخاباتی جنبش زنان در ایران
بر اساس دو گزارش ( فریده غائب -۱ و مدرسه فمینیستی -۲ ) دومین نشست «هم اندیشی زنان» در انتخابات ریاست جمهوری ۱٣۹۲ به منظور پیگیری مطالبات زنان، در بعدازظهر روز ۱۱ تیرماه ۱٣۹۲ در تهران برگزار شد. در این نشست اعضایی از گروه های مختلف زنان و نیز برخی از اعضای ائتلاف اسلامی زنان و همچنین ۴ تن از زنانی که در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در جمع نزدیکان و ستاد آقای حسن روحانی فعال بوده حضور داشتند.
بر اساس این گزارش ها می توان دو گرایش و سیاست انتخاباتی را تشخیص داد :
یک نگاه رایج سنتی که همواره و صرفا مطالبات عمومی – کلان جنبش زنان را مطرح و عملی شدن این مطالبات را از حاکمیت می طلبد و برای جنبش زنان هیچگونه مسئولیتی در عملی – اجرایی شدن این مطالبات پذیرا نیست. نظراتی این سیاست را تقویت می کنند و با انتظارات غیر واقعی این پرسش را طرح می کند که " آیا تمامی خواسته هایی که طیف های مختلف فکری زنان از رییس جمهور آینده دارند در
بر اساس این گزارش ها می توان دو گرایش و سیاست انتخاباتی را تشخیص داد :
یک نگاه رایج سنتی که همواره و صرفا مطالبات عمومی – کلان جنبش زنان را مطرح و عملی شدن این مطالبات را از حاکمیت می طلبد و برای جنبش زنان هیچگونه مسئولیتی در عملی – اجرایی شدن این مطالبات پذیرا نیست. نظراتی این سیاست را تقویت می کنند و با انتظارات غیر واقعی این پرسش را طرح می کند که " آیا تمامی خواسته هایی که طیف های مختلف فکری زنان از رییس جمهور آینده دارند در ۱۰۰ روز حل شدنی است؟ ( فریده غائب ). همچنین مینو مرتاضی طرح مسایل عمومی و کلان مطالبات را بعنوان "هدف اصلی" جنبش زنان می داند. در همین راستا گیتی پور فاضل نیز طرح مطالبات کلان مانند تغییر قوانین تبعیض آمیز علیه زنان را "بحث اصلی" در حوزه مسایل زنان می داند. این سیاست وظیفه جنبش زنان را محدود به آگاهی بخشی و بسیج زتان بدور از حوزه های قدرت سیاسی و در"خیابان" جهت طرح مطالبات اصلی می داند و عملی شدن مطالبات اصلی را به دولت – بوروکراسی واگذار می کند.
از طرف دیگر ما شاهد تحول در رشد گرایش جدیدی هستیم که در برابر طرح صرف مطالبات عمومی زنان در دو مورد
از طرف دیگر ما شاهد تحول در رشد گرایش جدیدی هستیم که در برابر طرح صرف مطالبات عمومی زنان در دو مورد ۱ - ارائه "پیشنهادات اجرایی" و ۲- پذیرش مسئولیت جنبش زنان در عملی شدن این پیشنهادات ار طریق رابطه دوجانبه – چانه زنی با دولت را مطرح می سازد. این گرایش در راستای درک این واقعیت است که پایه گذاری برای هر مطالبه اصلی - کلان زنان نیاز به عملی شدن دهها مطالبه جزیی – روزمزه شامل خواسته های اقتصادی،فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی دارد و با حرکت در اجرایی شدن پیشنهادات درباره این مطالبات جزیی و مسئولیت پذیری - مشارکت و سازمایابی زنان در عملی شدن آنها است که جنبش زنان درفرهنگ عمومی جامعه و حاکمیت پایه های مادی و فرهنگی نیاز به تغییرات کلان - عمومی را در یک روند طولانی بوجود خواهد آوزد. یک مطالبه اصلی مانند رفع تبعیض از زنان در صورت پذیرش آن از طرف حاکمیت بدون عملی شدن دهها مطالبه جزیی با مشارکت زنان بعنوان پایه های مادی و فرهنگی و آمادگی جامعه جهت پذیرش مطالبه کلان – اصلی، یک سیاست بدون پشتوانه عملی است. تجربیات تاریخی نشانگر این واقعیت است که قصد اجرای مطالبات اصلی همچنین از طرف دولت ها – از بالا با زور – انقلاب بدون ایجاد پایه های مادی و فرهنگی و مشارکت و سازمانیابی جنبش های زنان در عملی شدن مطالبات جزیی – روزمره، نتیجه ای آنارشیستی و یا فریب کارانه از خود بجای گذاشته است.

برخی از نظرات در راستای این گرایش در گفتار شخصیت های زیر در "دو گزارش"مشاهده می شود:

نرگس محمدی معتقد است که نمی توان به دولت گفت ما می گوییم و شما اجرا کنید و خواهان رابطه دو جانبه با دولت است و پیشنهاد رفع موانع امنیتی را دارد.
شهیندخت مولاوردی از نیاز عبور ار طرح مطالبات به پیگیری و طرح درخواست ها به شکل عملیاتی – اجرایی دارد.
فاطمه گوارایی طرح پیشهادات عملی برای ریاست جمهوری و همکاری با دولت در جهت پیشبرد آنها را دارد.
شعلا اعزاری سازمان های مدنی و غیر دولتی را به همراهی و کمک به دولت و دستگاههای اجرایی جهت انتقال درخواست ها را دارد.
نوشین احمدی خراسانی خواهان هماهنگی با زنان مدافع حقوق زنان در ساختار و جناح های حاکمیت بعنوان بخش " لابی" و ارائه راهکارها جهت کمک به این بخش را دارد.
بخش دیگر از شخصیت ها پیشنهادهای معین عملی را مطرح کرده اند، از جمله :
نوشین طریقی پیشنهاد می کند که در وزارت کشور سازوکاری تعبیه شود که «خانه های امن» به رسمیت شناخته شوند و خطوط تلفنی ایجاد شود که زنانی که در معرض خشونت هستند بتوانند با آن تماس بگیرند.
مرضیه آذرافرا پیشنهاد ایجاد کارگاه های آموزشی و دو طرفه در آموزش و پرورش را دارد که می تواند باعث جلب و افزایش مشارکت زنان در گروه های گوناگون به ویژه زنان خانه دار شود.
مرضیه قاسم پور برداشتن موانعی که بر سر راه ورود دختران به دانشگاهها وجود دارد.
پیشنهادات دیگری مانند برداشتن موانع اشتغال زنان، تفکیک جنسیتی در دانشگاهها، فلیترینگ مسایل زنان در فضای مجازی، موانع ورود زنان به دانشگاهها و رفع موانع امنیتی در این نشست مطرح شد.

مبانی و ریشه یابی سیاست انتخاباتی سنتی طرح صرف مطالبات
در زمان انتخابات ریاست جمهوری

برخی از نظرات در راستای این گرایش در گفتار شخصیت های زیر در "دو گزارش"مشاهده می شود:

نرگس محمدی معتقد است که نمی توان به دولت گفت ما می گوییم و شما اجرا کنید و خواهان رابطه دو جانبه با دولت است و پیشنهاد رفع موانع امنیتی را دارد.
شهیندخت مولاوردی از نیاز عبور ار طرح مطالبات به پیگیری و طرح درخواست ها به شکل عملیاتی – اجرایی دارد.
فاطمه گوارایی طرح پیشهادات عملی برای ریاست جمهوری و همکاری با دولت در جهت پیشبرد آنها را دارد.
شعلا اعزاری سازمان های مدنی و غیر دولتی را به همراهی و کمک به دولت و دستگاههای اجرایی جهت انتقال درخواست ها را دارد.
نوشین احمدی خراسانی خواهان هماهنگی با زنان مدافع حقوق زنان در ساختار و جناح های حاکمیت بعنوان بخش " لابی" و ارائه راهکارها جهت کمک به این بخش را دارد.
بخش دیگر از شخصیت ها پیشنهادهای معین عملی را مطرح کرده اند، از جمله :
نوشین طریقی پیشنهاد می کند که در وزارت کشور سازوکاری تعبیه شود که «خانه های امن» به رسمیت شناخته شوند و خطوط تلفنی ایجاد شود که زنانی که در معرض خشونت هستند بتوانند با آن تماس بگیرند.
مرضیه آذرافرا پیشنهاد ایجاد کارگاه های آموزشی و دو طرفه در آموزش و پرورش را دارد که می تواند باعث جلب و افزایش مشارکت زنان در گروه های گوناگون به ویژه زنان خانه دار شود.
مرضیه قاسم پور برداشتن موانعی که بر سر راه ورود دختران به دانشگاهها وجود دارد.
پیشنهادات دیگری مانند برداشتن موانع اشتغال زنان، تفکیک جنسیتی در دانشگاهها، فلیترینگ مسایل زنان در فضای مجازی، موانع ورود زنان به دانشگاهها و رفع موانع امنیتی در این نشست مطرح شد.

مبانی و ریشه یابی سیاست انتخاباتی سنتی طرح صرف مطالبات
در زمان انتخابات ریاست جمهوری ۱٣۷۶ بعلت محدودیت های فعالیت های محافلی و فردی زنان و عدم رشد یافتگی نظری و سازمانی بطور طبیعی از " مطالبات مستقل زنان " در فضای انتخاباتی اثری برجسته وجود نداشت.
در دوره انتخابات
در دوره انتخابات ۱٣٨۴ با شکل گیری و رشد جنبش زنان اتئلاف " هم اندیشی زنان " با سیاست انتخاباتی طرح مطالبات عمومی –کلان زنان به ویژه خواست تغییر قوانین تبعیض آمیز علیه زنان در قانون اساسی رسمیت می یابد. این سیاست در انتخابات ۱٣٨٨ تحت پوشش " همگرایی زنان " با اضافه شدن خواست پیوستن به کنوانسیون جهانی رفع تبعیض علیه زنان همچنان ادامه می یابد.
این سیاست انتخاباتی در اساس هدف اصلی عمومی – همگانی شدن مطالبات کلان را داشته است. به این معنا که با طرح مطالبات کلان مردم – پایینی ها را مخاطب قرار می دهد تا با اعتراض و فشار به حاکمیت یا کاندیداها باعث تغییر شوند. در بخش های رادیکال این سیاست همچنین باید باعث شکاف – منازعات در حاکمیت – بالایی ها شود. در این سیاست نزدیکی و استفاده از قدرت سیاسی و رابطه دوجانبه و لابیگری – نفوذگری در نظام قانونگذاری، مورد نظر نبوده است. این سیاست بوسیله منصوره شجاعی چنین توصیف می شود :
" در واقع، عملکرد همگرایی زنان در دوران انتخابات نشان داد که ورود به گفتمان سیاسی نه به دلیل احراز قدرت و موقعیت سیاسی، بلکه به دلیل استفاده از فضایی برای طرح مطالبات است و این، تفاوتی است که بین احراز موقعیت سیاسی و استفاده از فضای سیاسی موجود است ". ( شجاعی –اسفند
این سیاست انتخاباتی در اساس هدف اصلی عمومی – همگانی شدن مطالبات کلان را داشته است. به این معنا که با طرح مطالبات کلان مردم – پایینی ها را مخاطب قرار می دهد تا با اعتراض و فشار به حاکمیت یا کاندیداها باعث تغییر شوند. در بخش های رادیکال این سیاست همچنین باید باعث شکاف – منازعات در حاکمیت – بالایی ها شود. در این سیاست نزدیکی و استفاده از قدرت سیاسی و رابطه دوجانبه و لابیگری – نفوذگری در نظام قانونگذاری، مورد نظر نبوده است. این سیاست بوسیله منصوره شجاعی چنین توصیف می شود :
" در واقع، عملکرد همگرایی زنان در دوران انتخابات نشان داد که ورود به گفتمان سیاسی نه به دلیل احراز قدرت و موقعیت سیاسی، بلکه به دلیل استفاده از فضایی برای طرح مطالبات است و این، تفاوتی است که بین احراز موقعیت سیاسی و استفاده از فضای سیاسی موجود است ". ( شجاعی –اسفند ۱٣۹۰).
" این همگرایی بدون حمایت از کاندیدای خاصی با رویکردی جامعه محور در فضای مسلط سیاسی آن دوران حضور می یابد و مداخله فمینیستی جنبش زنان را در فضای مسلط سیاسی آن دوران ثابت می کند. شعاری که این نهاد را به فضای انتخاباتی نزدیک می کرد این بود: "ما به مطالبات زنان رای میدهیم" و با این شعار در یک حرکت دوسویه، جامعه را به شنیدن مطالبات زنان واداشت و از سوی دیگر کاندیداها را ترغیب کرد که برنامه های خود حول موضوع زنان را روشن و دقیق بیان کنند. شاید این اولین بار بود که تریبون های عمومی و انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری در بیان مواضع خویش نسبت به زنان تا حدودی به رقابتی مثبت پرداخته بودند و موضوع زنان تبدیل به موضوعی عمومی و حتی ملی شد. اولین بیانیه همگرایی، با امضای
" این همگرایی بدون حمایت از کاندیدای خاصی با رویکردی جامعه محور در فضای مسلط سیاسی آن دوران حضور می یابد و مداخله فمینیستی جنبش زنان را در فضای مسلط سیاسی آن دوران ثابت می کند. شعاری که این نهاد را به فضای انتخاباتی نزدیک می کرد این بود: "ما به مطالبات زنان رای میدهیم" و با این شعار در یک حرکت دوسویه، جامعه را به شنیدن مطالبات زنان واداشت و از سوی دیگر کاندیداها را ترغیب کرد که برنامه های خود حول موضوع زنان را روشن و دقیق بیان کنند. شاید این اولین بار بود که تریبون های عمومی و انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری در بیان مواضع خویش نسبت به زنان تا حدودی به رقابتی مثبت پرداخته بودند و موضوع زنان تبدیل به موضوعی عمومی و حتی ملی شد. اولین بیانیه همگرایی، با امضای ۴۰ سازمان و هفتصد نفر از فعالان و حامیان جنبش زنان در اردیبهشت ۸۸ یک ماه قبل از انتخابات منتشر می شود ". (شجاعی- خرداد۱٣۹۱).
آزداه دواچی همچنین این سیاست مخاطب قرار دادن عموم و ایجاد فشار و اعتراض جهت تغییر را بیان می کند:
" با وجود این سابقه تاریخی اما آنچه که حضور زنان را در مبارزات سیاسی به خصوص در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته متفاوت تر از قبل کرد، تشکیل «همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات» در سال
آزداه دواچی همچنین این سیاست مخاطب قرار دادن عموم و ایجاد فشار و اعتراض جهت تغییر را بیان می کند:
" با وجود این سابقه تاریخی اما آنچه که حضور زنان را در مبارزات سیاسی به خصوص در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته متفاوت تر از قبل کرد، تشکیل «همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات» در سال ۱٣٨٨ و فشار بر کاندیداها برای طرح مسایل زنان بود، تلاشی که به حضور تاثیرگذار زنان در اعتراضات مدنی بعد از انتخابات سال ۱٣٨٨ و تقویت خرده جنبش های جامعه مدنی منجر شد که البته پس از خشونت ها و رخدادهای ناگوار پس از انتخابات، بسیاری از گروه های مدنی و سیاسی فعال زنان، حذف شده و یا تحت فشار قرار گرفتند ". ( دواچی – خرداد ۱٣۹۲).
" از سوی دیگر به دلیل شرکت گسترده زنان در اعتراضات و فعالیت‌‌‌های قبل از انتخابات و انگیزه‌‌‌ای که در بسباری از فعالان زنان برای تغییر در انتخابات و بسط مطالبات خود از کاندیدهای ریاست جمهوری به وجود آمده بود ، دولت پس از آن که مجدداَ به قدرت رسید تلاش کرد تا بسیاری از این فعالیت‌‌‌های مسالمت‌‌‌آمیز را متوقف کند. برای این کار از شیوه های متفاوت سرکوب از حبس و جریمه و زندان گرفته تا تبعید و تهدید آنها، استفاده کرد تا فعالان جنبش زنان را بیشتر به حاشیه رانده و از این طریق بتواند به نحو موثرتری فعالان این جنبش را برای عدم همراهی با جنبش سبز، سرکوب کند". (دواچی – مارس
" از سوی دیگر به دلیل شرکت گسترده زنان در اعتراضات و فعالیت‌‌‌های قبل از انتخابات و انگیزه‌‌‌ای که در بسباری از فعالان زنان برای تغییر در انتخابات و بسط مطالبات خود از کاندیدهای ریاست جمهوری به وجود آمده بود ، دولت پس از آن که مجدداَ به قدرت رسید تلاش کرد تا بسیاری از این فعالیت‌‌‌های مسالمت‌‌‌آمیز را متوقف کند. برای این کار از شیوه های متفاوت سرکوب از حبس و جریمه و زندان گرفته تا تبعید و تهدید آنها، استفاده کرد تا فعالان جنبش زنان را بیشتر به حاشیه رانده و از این طریق بتواند به نحو موثرتری فعالان این جنبش را برای عدم همراهی با جنبش سبز، سرکوب کند". (دواچی – مارس ۲۰۱۱).            
می توان دو مورد متنا قض را در شکل گیری و پذیرش سیاست طرح مطالبات بوسیله جنبش زنان را در نظر گرفت. عامل اول تاثیر تئوری ها و روش های فمینیستی با ویژگی بنیادی رفرمیستی – اصلاح طلبانه بوده که از دهه
می توان دو مورد متنا قض را در شکل گیری و پذیرش سیاست طرح مطالبات بوسیله جنبش زنان را در نظر گرفت. عامل اول تاثیر تئوری ها و روش های فمینیستی با ویژگی بنیادی رفرمیستی – اصلاح طلبانه بوده که از دهه ۷۰ شمسی در میان فعالین زنان مقبولیت یافته است. عامل دوم تاثیرات نظرات رایج – سنتی در سیاست عمومی در ایران است که بطور تاریخی نشانگر نظرات چپ سنتی بوده است. دوری از قدرت سیاسی و طرح مطالبات صرفا جهت افشاگری و اعتراض برای " بسیج توده ای " و ایجاد شکاف در بالایی ها با هدف ایجاد موقعیت انقلابی اساس این تفکر است. این نظر چپ سنتی جایگاه جنبش زنان را همواره بعنوان اپوزیسیون حاکمیت در نظر می گیرد و بطور تاریخی آنرا نیروی کمکی و از آن بعنوان جنبش های دموکراتیک – مدنی "سپر بلا" انقلاب خود استفاده می کند. این تاثیر به این معنا است که جنبش زنان تا زمانی که در جامعه و حاکمیت بعنوان بخشی - زائده اپوزیسیون در نظر گرفته می شود نمی تواند از هویت مستقلی برخوردار باشد.
تضاد بین روش های رفرمیستی و نیاز به گسترش آنها و نظرات به ارث رسیده از چپ سنتی در جنبش زنان همچنین درباره سیاست انتخاباتی دیده می شود. نوشین احمدی خراسانی در این باره می نویسد :
" هنگامی که در روز
تضاد بین روش های رفرمیستی و نیاز به گسترش آنها و نظرات به ارث رسیده از چپ سنتی در جنبش زنان همچنین درباره سیاست انتخاباتی دیده می شود. نوشین احمدی خراسانی در این باره می نویسد :
" هنگامی که در روز ۲۲ خرداد سال ۱٣٨۴ با بهره گیری از فضای بالنسبه آزاد انتخابات ریاست جمهوری، توسط گروههای مختلف زنان (که در همان ائتلاف هم اندیشی کنار هم آمده بودیم) بالاخره موفق به انجام بزرگترین تجمع اعتراضی زنان طی دوران بعد از انقلاب در ایران شدیم و هزاران نفر از شهروندان مدافع حقوق برابر جلوی دانشگاه تهران اجتماع کردند، به یاد دارم که چگونه از سوی همین دوستان همیشه مشکوک و همیشه رادیکال مان، مورد تخطئه قرار گرفتیم که چرا به نفع «گرم کردن تنور انتخابات ریاست جمهوری»، حرکت کرده ایم و تابلوی حقوق بشر دولت شده ایم".
" با این یادآوری ها سعی دارم نشان بدهم که این پیروزی سرنوشت ساز در جنبش زنان ایران اتفاقا از همان «ما»هایی برآمده که به مانند دوستان همیشه مشکوک و همیشه رادیکال، نمی اندیشند و «حق داشتن نشریه»، «حق داشتن تشکل»، «حق برگزاری تجمع»، «حق شرکت در انتخابات»، «حق جمع آوری امضاء از شهروندان»، «حق لابی با قانونگذاران مجلس»، «حق گفتگوی چهره به چهره با مردم» و بسیاری حقوق دیگر را طی همین پروسه هایی که همیشه " انگ دولتی بودن» خورده، آنچنان درونی کرده اند که از هر روزنه و گشایشی (که حالا به هر دلیل در فضای سیاسی و اجتماعی کشور به وجود آمده)، با زیرکی زنانه و در حد ظرفیت خود، بهره گرفته و نیم قدمی جنبش را به جلو کشیده است" (احمدی خراسانی – جولای
" با این یادآوری ها سعی دارم نشان بدهم که این پیروزی سرنوشت ساز در جنبش زنان ایران اتفاقا از همان «ما»هایی برآمده که به مانند دوستان همیشه مشکوک و همیشه رادیکال، نمی اندیشند و «حق داشتن نشریه»، «حق داشتن تشکل»، «حق برگزاری تجمع»، «حق شرکت در انتخابات»، «حق جمع آوری امضاء از شهروندان»، «حق لابی با قانونگذاران مجلس»، «حق گفتگوی چهره به چهره با مردم» و بسیاری حقوق دیگر را طی همین پروسه هایی که همیشه " انگ دولتی بودن» خورده، آنچنان درونی کرده اند که از هر روزنه و گشایشی (که حالا به هر دلیل در فضای سیاسی و اجتماعی کشور به وجود آمده)، با زیرکی زنانه و در حد ظرفیت خود، بهره گرفته و نیم قدمی جنبش را به جلو کشیده است" (احمدی خراسانی – جولای ۲۰۱۱).
جنبش زنان در شرایط کنونی به حدی از تحول در نظر و عمل رسیده است تا از مرحله شکل بندی گروهبندی ها ی خود بر اساس دوستی و حس جمعی زنانه عبور کند. تعیین سیاست های جنبش زنان می باید بر اساس نظرات و استراتژی های جنبش زنان
حاصل شود. زهره اسدپور این موضوع را مورد تاکید قرار داده است :
" مهمترین نقطه ضعف جنبش زنان فقدان گروه هایی با شناسنامه مشخص فکری و بینشی است. گروه های اندک شماری هم که هم اکنون وجود دارند بیشتر نه بر مبنای تشابهات فکری، که بر اساس دوستی و ارتباط شخصی است. این وضع به باور من قابل ادامه نیست. این گروه ها برای حفظ خود در بزنگاه هایی همچون انتخابات، به ناچار یا باید حوزه فعالیت و کار خود را چنان تعریف کنند که نیازی به موضع گیری درباره این بزنگاه ها نداشته باشند، که در این صورت این حوزه فعالیت، چندان وسیع نخواهد بود؛ یا اینکه حتی اگر دچار فروپاشی نشوند، همواره در معرض آن قرار خواهند داشت ".( زهره اسدپور- تیر
جنبش زنان در شرایط کنونی به حدی از تحول در نظر و عمل رسیده است تا از مرحله شکل بندی گروهبندی ها ی خود بر اساس دوستی و حس جمعی زنانه عبور کند. تعیین سیاست های جنبش زنان می باید بر اساس نظرات و استراتژی های جنبش زنان حاصل شود. زهره اسدپور این موضوع را مورد تاکید قرار داده است :
" مهمترین نقطه ضعف جنبش زنان فقدان گروه هایی با شناسنامه مشخص فکری و بینشی است. گروه های اندک شماری هم که هم اکنون وجود دارند بیشتر نه بر مبنای تشابهات فکری، که بر اساس دوستی و ارتباط شخصی است. این وضع به باور من قابل ادامه نیست. این گروه ها برای حفظ خود در بزنگاه هایی همچون انتخابات، به ناچار یا باید حوزه فعالیت و کار خود را چنان تعریف کنند که نیازی به موضع گیری درباره این بزنگاه ها نداشته باشند، که در این صورت این حوزه فعالیت، چندان وسیع نخواهد بود؛ یا اینکه حتی اگر دچار فروپاشی نشوند، همواره در معرض آن قرار خواهند داشت ".( زهره اسدپور- تیر ۱٣۹۲).
تدوین سیاست انتخاباتی امروزین و واقع بینانه علاوه بر استفاده از تئوری ها و روش های فمینیستی و نقد نظرات باقی مانده از چپ سنتی در جنبش زنان همچنین نیاز به گسستن از عوامل روحی – فرهنگی بازدارنده میراث دوران عدم استقلال – وابستگی جنبش زنان به نظرات احزاب و سازمان های سیاسی، دارد. جنبش زنان در اساس جنبشی رفرمیستی اصلاح طلبانه است و "همگرایی فرهنگی" و روحی آن با ارزش های انقلابی مانع پیش رفت نظری و عملی آن است. بعلت پیوند های گذشته در جنبش زنان نوعی تمکین – حس بدهی به فرهنگ انقلابی وجود دارد. شناخت این تاثیرات روحی – فرهنگی بازدارنده در تدوین سیاست های جنبش زنان از جمله سیاست انتخاباتی امری مبرم است.

فرهنگ انقلابی و فعالیت های رفرمیستی داخل کشور
" هنگامی که در انجمن کوچک مان (مرکز فرهنگی زنان) فراخوان دادیم و از گروههای مختلف جنبش زنان برای سازماندهی کمپین جمع آوری امضا، دعوت به عمل آوردیم (که سرانجام به همت و فداکاری همه آن فعالان، در
تدوین سیاست انتخاباتی امروزین و واقع بینانه علاوه بر استفاده از تئوری ها و روش های فمینیستی و نقد نظرات باقی مانده از چپ سنتی در جنبش زنان همچنین نیاز به گسستن از عوامل روحی – فرهنگی بازدارنده میراث دوران عدم استقلال – وابستگی جنبش زنان به نظرات احزاب و سازمان های سیاسی، دارد. جنبش زنان در اساس جنبشی رفرمیستی اصلاح طلبانه است و "همگرایی فرهنگی" و روحی آن با ارزش های انقلابی مانع پیش رفت نظری و عملی آن است. بعلت پیوند های گذشته در جنبش زنان نوعی تمکین – حس بدهی به فرهنگ انقلابی وجود دارد. شناخت این تاثیرات روحی – فرهنگی بازدارنده در تدوین سیاست های جنبش زنان از جمله سیاست انتخاباتی امری مبرم است.

فرهنگ انقلابی و فعالیت های رفرمیستی داخل کشور
" هنگامی که در انجمن کوچک مان (مرکز فرهنگی زنان) فراخوان دادیم و از گروههای مختلف جنبش زنان برای سازماندهی کمپین جمع آوری امضا، دعوت به عمل آوردیم (که سرانجام به همت و فداکاری همه آن فعالان، در ۵ شهریور ۱٣٨۵ کمپین یک میلیون امضاء را اعلام عمومی کردیم)، به یاد می آورم که چگونه از سوی دوستان مان مورد تخطئه قرار گرفتیم که داریم خواسته های جنبش زنان را به خواسته هایی «لیبرالی» تقلیل می دهیم و مردم را از «انقلاب» مورد نظرشان دور می سازیم!؟! و چون در متن دفترچه های «تاثیر قوانین بر زندگی زنان» عدم تضاد خواسته های مان را با مبانی اسلام عنوان کرده ایم، پس «دولتی شده ایم» و همراستا با حاکمیت " . نوشین احمدی خراسانی شکار ثانیه ها : جنبش زنان و دهمین انتخابات ریاست جمهوری – مدرسه فمینیستی – جولای ۲٨ - ۲۰۱۱
در فرهنگ سیاسی ایران مفهوم انقلابی بطور تاریخی با فعالیت های فداکارانه و جسورانه همراه بوده و این ذهنیت بدرستی حاصل از جان گذشتگی هزاران انسان برجسته ایرانی بوده است. فعالین جنبش زنان از لحاظ روحی – فرهنگی تحت تاثیر و پذیرش ارزش ها ی فرهنگ انقلابی بوده که در برابر آن تحقیر و بی ارزشی فعالیت های رفرمیستی قرار داشته است.
این ذهنیت از لحاظ تاریخی در حال تغییر کیفی قرار دارد. از یک طرف انقلاب های رمانتیکی در واقعیت نتیجه ای متناقض با اهداف آرمانی خود بر جای نهاده اند و همچنین در طول
در فرهنگ سیاسی ایران مفهوم انقلابی بطور تاریخی با فعالیت های فداکارانه و جسورانه همراه بوده و این ذهنیت بدرستی حاصل از جان گذشتگی هزاران انسان برجسته ایرانی بوده است. فعالین جنبش زنان از لحاظ روحی – فرهنگی تحت تاثیر و پذیرش ارزش ها ی فرهنگ انقلابی بوده که در برابر آن تحقیر و بی ارزشی فعالیت های رفرمیستی قرار داشته است.
این ذهنیت از لحاظ تاریخی در حال تغییر کیفی قرار دارد. از یک طرف انقلاب های رمانتیکی در واقعیت نتیجه ای متناقض با اهداف آرمانی خود بر جای نهاده اند و همچنین در طول ۲۵ سال گذشته بیشترین تغییرات اجتماعی در کشورها از طریق فعالیت های غیر انقلابی با فعالیت هایی با نام های گوناگون مدنی – اجتماعی که در اساس فعالیت ها و مفاهیمی رفرمیستی هستند، حاصل شده اند. پیش رفت قابل توجه جنبش زنان در طول بیش از دو دهه در داخل کشور در نتیجه فعالیت های شجاعانه و پرمخاطره رفرمیستی اصلاح طلبانه زنان بوده است.
سیاست های جنبش زنان در ایران نمی تواند تحت تاثیر ذهنیت بازدارنده تحقیر فعالیت های رفرمیستی اصلاح طلبانه باشد. انقلابی ها می باید فعالیت های مستقل از رفرمیست ها داشته و از "کارنامه " فعالیت های انقلابی خود دفاع کنند. انتفاد همیشگی و سرزنش اصلاح طلبان نمی تواند جایگزین و بهانه یک کارنامه مستقل انقلابی ها شود. در بخش زنان با روش های رفرمیستی اصلاح طلبانه در تهران چندین میلیونی در بزرگترین تجمات خود حداکثر چند هزار نفر را مخاطب قرار داده اند. جنبش زنان مانعی در برقراری رابطه انقلابی ها با میلیونها مردم در ایران نیست. تحقیر فعالیت های اصلاح طلبانه بهانه و توجیه انفعال انقلابی ها شده است.
فعالین در جنبش زنان در ایران در طول دو دهه گذشته فعالیت های جسورانه و پرمخاطره در داخل کشور داشته اند و در مقابسه فعالیت اکثریت انقلابی ها در طول ٣
سیاست های جنبش زنان در ایران نمی تواند تحت تاثیر ذهنیت بازدارنده تحقیر فعالیت های رفرمیستی اصلاح طلبانه باشد. انقلابی ها می باید فعالیت های مستقل از رفرمیست ها داشته و از "کارنامه " فعالیت های انقلابی خود دفاع کنند. انتفاد همیشگی و سرزنش اصلاح طلبان نمی تواند جایگزین و بهانه یک کارنامه مستقل انقلابی ها شود. در بخش زنان با روش های رفرمیستی اصلاح طلبانه در تهران چندین میلیونی در بزرگترین تجمات خود حداکثر چند هزار نفر را مخاطب قرار داده اند. جنبش زنان مانعی در برقراری رابطه انقلابی ها با میلیونها مردم در ایران نیست. تحقیر فعالیت های اصلاح طلبانه بهانه و توجیه انفعال انقلابی ها شده است.
فعالین در جنبش زنان در ایران در طول دو دهه گذشته فعالیت های جسورانه و پرمخاطره در داخل کشور داشته اند و در مقابسه فعالیت اکثریت انقلابی ها در طول ٣۰ سال گذشته محدود در کشورهای ثروتمند و آزاد غربی بوده است. از شخصیت های انقلابی که مبارزات " جان بر کف " داشته اند و بسیاری در این مبارزات فدا شده اند نباید جهت تحقیر تلاش های اصلاح طلبانه استفاده کرد. این موضوع با ارزیابی های تئوریکی جهت تدوین استراتژی ها کاملا متفاوت است و جنبش زنان در شرایط کنونی نمی تواند از لحاظ روحی بدهکار کسانی باشد که با حربه اهداف انقلابی و متناقض با کارنامه بی عملی انقلابی آنها ، فعالیت های ثمر بخش و شجاعانه رفرمیستی اصلاح طلبانه زنان را تحقیر می کنند. بنا بر واقعیت ۲۵ سال گذشته در ایران ما شاهد پدیده مبارزات رفرمیست های شجاع دربرابر انفعال وانتظار انقلابی ها برای روز قیام- قیامت، بوده ایم.                                                                                                       
در نتیجه :
گروهبند ی ها و شخصیت های شرکت کننده در " همگرایی ها " و " هم اندیشی ها " زنان در ایران با مبانی نظری رفرمیستی – اصلاح طلبانه و نفی روش های خشونت آمیز برای تغییرات اجتماعی ، دارای تفاوت های جدی با اهداف انقلابی هستند و سال ها حرکت با تردید و ترس در واقعیت بخشیدن به سیاست های رفرمیستی اصلاح طلبانه و عدم نقد مبانی نظری به ارث رسیده از چپ سنتی، بعلت باج دهی به ذهنیت انقلابی و یا حفظ وحدت و دوستی خواهرانه - زنانه با گرایش های انقلابی، نتیجه ای سودمند نداشته است. دها تن از زنان فعال رفرمیست در نتیجه ناروشنی و ترس و تردید در تدوین سیاست های رفرمیستی و ارائه رسمی آن به حاکمیت و جامعه در چند سال گذشته با حبس ، تبعید و مشکلات فراوان مواجه شده اند.
به علت خصلت در هم آمیختگی – ادغام نظرات رفرمیستی فمینیستی و رادیکال – انقلابی در جنش زنان بطور کلی و در شکل گیری سیاست انتخاباتی طرح صرف مطالبات، این سیاست انتخاباتی نمی توانست برای مدت طولانی ادامه یابد و بطور منطقی با افزایش مقبولیت نظرات رفرمیستی اصلاح طلبانه، دچار تحول کیفی شده است. ما این تحول را در "دومین نشست هم اندیشی زنان " به وضوع می بینیم.
تدوین یک سیاست رسمی انتخاباتی امروزین جنبش زنان در ایران با امکان تجربه و عملی شدن آن در انتخابات مجلس آینده می تواند فرصت مناسبی باشد تا یک سیاست انتخاباتی جدید شکل گیرد و به جامعه و حاکمیت هویت سیاسی اصلاح طلبانه ، مستقل و مسالمت جویانه جنبش زنان را معرفی کند.
در بخش پایانی به موضوع حمایت شرط مند – محدود از کاندیداها با یک سیاست رسمی انتخاباتی و
دلایل و نظراتی که تا کنون مانع پذیرش این سیاست شده پرداخته می شود.

منابع

فریده غائب - گزارش دومین نشست هم اندیشی زنان و مطالبات آنان از دولت یازدهم - تهران چهار شنبه
در نتیجه :
گروهبند ی ها و شخصیت های شرکت کننده در " همگرایی ها " و " هم اندیشی ها " زنان در ایران با مبانی نظری رفرمیستی – اصلاح طلبانه و نفی روش های خشونت آمیز برای تغییرات اجتماعی ، دارای تفاوت های جدی با اهداف انقلابی هستند و سال ها حرکت با تردید و ترس در واقعیت بخشیدن به سیاست های رفرمیستی اصلاح طلبانه و عدم نقد مبانی نظری به ارث رسیده از چپ سنتی، بعلت باج دهی به ذهنیت انقلابی و یا حفظ وحدت و دوستی خواهرانه - زنانه با گرایش های انقلابی، نتیجه ای سودمند نداشته است. دها تن از زنان فعال رفرمیست در نتیجه ناروشنی و ترس و تردید در تدوین سیاست های رفرمیستی و ارائه رسمی آن به حاکمیت و جامعه در چند سال گذشته با حبس ، تبعید و مشکلات فراوان مواجه شده اند.
به علت خصلت در هم آمیختگی – ادغام نظرات رفرمیستی فمینیستی و رادیکال – انقلابی در جنش زنان بطور کلی و در شکل گیری سیاست انتخاباتی طرح صرف مطالبات، این سیاست انتخاباتی نمی توانست برای مدت طولانی ادامه یابد و بطور منطقی با افزایش مقبولیت نظرات رفرمیستی اصلاح طلبانه، دچار تحول کیفی شده است. ما این تحول را در "دومین نشست هم اندیشی زنان " به وضوع می بینیم.
تدوین یک سیاست رسمی انتخاباتی امروزین جنبش زنان در ایران با امکان تجربه و عملی شدن آن در انتخابات مجلس آینده می تواند فرصت مناسبی باشد تا یک سیاست انتخاباتی جدید شکل گیرد و به جامعه و حاکمیت هویت سیاسی اصلاح طلبانه ، مستقل و مسالمت جویانه جنبش زنان را معرفی کند.
در بخش پایانی به موضوع حمایت شرط مند – محدود از کاندیداها با یک سیاست رسمی انتخاباتی و
دلایل و نظراتی که تا کنون مانع پذیرش این سیاست شده پرداخته می شود.

منابع

فریده غائب - گزارش دومین نشست هم اندیشی زنان و مطالبات آنان از دولت یازدهم - تهران چهار شنبه ۱۲ تیر ۱٣۹۲
مدرسه فمینیستی – گزارش دومین نشست هم اندیشی زنان: تلاش برای همبستگی و سازماندهی بیشتر – جولای ٣ -
مدرسه فمینیستی – گزارش دومین نشست هم اندیشی زنان: تلاش برای همبستگی و سازماندهی بیشتر – جولای ٣ - ۲۰۱٣
زهره اسدپور – گفتگو با سایت «تا قانون خانواده برابر»
زهره اسدپور – گفتگو با سایت «تا قانون خانواده برابر» ۱٨ تیر ۱٣۹۲
آزاده دواچی نگاهی انتقادی به دیدگاه کاندیداهای ریاست جمهوری درباره زنان - جمعه
آزاده دواچی نگاهی انتقادی به دیدگاه کاندیداهای ریاست جمهوری درباره زنان - جمعه ۱۷ خرداد ۱۳۹۲
آزاده دواچی - یک سال پرتنش و تب آور با جنبش زنان- مارس
آزاده دواچی - یک سال پرتنش و تب آور با جنبش زنان- مارس۲۰۱۱ - سایت عصر نو
منصوره شجاعی- خرداد
منصوره شجاعی- خرداد۱٣۹۱ - به مناسبت سالروز همبستگی زنان ایران- سایت عصر نو
منصوره شجاعی –اسفند
منصوره شجاعی –اسفند ۱٣۹۰- چرخش گفتمان در جنبش زنان – سایت عصر نو
نوشین احمدی خراسانی شکار ثانیه ها : جنبش زنان و دهمین انتخابات ریاست جمهوری – مدرسه فمینیستی – جولای
نوشین احمدی خراسانی شکار ثانیه ها : جنبش زنان و دهمین انتخابات ریاست جمهوری – مدرسه فمینیستی – جولای ۲٨ - ۲۰۱۱